بهمن 93 - چشمه دانش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای نمایش / عدم نمایش پیام های ارسالی در پارسی یار اینجاکلیک کنید

  • + در پی در خواست کاربر گرامی گشت ارشاد که فرموده بودند: حاجی میشه واسه رخ ماهم یک شعر بگی ؟؟ گشت ارشادی و از روی گلت دل ها مات....شه شطرنج به آستان رخت بارها مات
  • + رخت خود را جمع ز پارسی یار کرده بودم بساط خود را پهن در تلگرام کرده بودم مهندس آمد و گفتا که نسناس فراموشکار روزهای آس و پاس بیا در دست خود گیر این یک رباط است پیام از دور بفرست نوعی انعکاس است منم توبه ز کار خویش کردم بساطم را به پارسی پهن کردم خداوند به حق هشت و چارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی چشمه دانش تقدیم به مهندس فخری زید عزه
  • + آیت الله ابوالقاسم علیدوست: امام خمینی قدس سره شعار اصلی خود را بر رفتن شاه متمرکز کردند. امام رأس هرم قدرت پهلوی را نشانه گرفته بود و به خوبی بر این امر واقف بودند که با رفتن شاه، رژیم پهلوی نیز خواهد رفت. امام خمینی قدس سره برای پشتوانه نظریه «شاه باید برود » به شعارهای مردم استناد می کردند و می فرمودند:الآن تمام مردم ایران از بزرگ و کوچک شعارشان بر رفتن شاه است.
  • + آیت الله سید علی حسینی آملی: تمام مشکلات جامعه بشری به خاطر این است که از خواسته فطرت خود دور مانده‌اند. ما اگر به وجدان خودمان برگردیم بیدار می‌شویم.
  • + رمز إحرام رمز احرام این است که که کاری را که دیگران به مجرد وفات با تو می کنند تو با خود بنما! لباس ها را در آور، غسل کن، کفن بپوش، تسلیم ربّ شو، حزین باش و آماده فاصله گرفتن از عادات ترک مأنوس ها ، خائف و امیدوار باش.
  • + آیت الله علیدوست: دنیای امروز در شرایطی است که چه مسلمان و چه غیر مسلمان بیش از هر زمان دیگر احتیاج به رفتار فاطمی دارد و هرچه که زمان پشت سرگذاشته می‌شود این احتیاج بیشتر می‌شود که ما به الگویی همچون حضرت زهرا(س) نیازمندیم.
  • + .
  • + چندی است چو عبد یاغی گشتم با جرم و جنایت باغی گشتم با لطف خدا و ابواب نجاب از بی راه ها بازیافتی گشتم **************** سرهم بندی از چشمه دانش
  • + بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم بر لبم حوقله و به ذکر حق مشغولم بعد مرگم چه هراس ز آمبولانس و تشییع بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم سروده جشمه دانش اسفند 1394 ************* حوقله در زبان عربی مخفف لا حول و لا قوة الا بالله است.

طراحی این قالب توسط امیرحسین قدرتی انجام شده است


     
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   

              آماربازدید:

              امروز: 205

              دیروز: 166

              کل: 451259

Haddade Adel
Haddade Adel
ساحت های غیرِ اصول فقهی احادیث استصحاب / آیت الله علیدوست چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:93/11/22---ساعت: 7:43 صبح

حضرت استاد علیدوست در روز چهارشنبه مورخ 14/11/93 به ساحت های غیر اصولی احادیث استصحاب پرداختند. این سخنان که در حاشیه درس خارج اصول فقه طرح شده است، به قلم حجت الاسلام و المسلمین سید مرتضی حسینی کمال آبادی تقریر شد.

ساحت های غیرِ اصول فقهی احادیث استصحاب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السّلام علی رسول الله و علی آله آل الله الذّین بهم فتح الله وبهم یختم الله و لعنة الله علی اعداِئهم اعداء الله الی یوم لقاء الله

چندی است که احادیث استصحاب را از منظر دانش اصول فقه بررسی کردیم اما به مناسبت مباحث اخلاقی چهارشنبه‌ها ، به ساحت‌های دیگر حدیث استصحاب می‌پردازیم در حدیث زراره می‌خوانیم:

لَا یَنْقُضُ الْیَقِینَ بِالشَّکِّ وَ لَا یُدْخِلُ الشَّکَّ فِی الْیَقِینِ وَ لَا یَخْلِطُ أَحَدَهُمَا بِالْآخَرِ وَ لَکِنَّهُ یَنْقُضُ الشَّکَّ بِالْیَقِینِ وَ یُتِمُّ عَلَى الْیَقِینِ فَیَبْنِی عَلَیْهِ وَ لَا یَعْتَدُّ بِالشَّکِّ فِی حَالٍ مِنَ الْحَالات.[1]

حدیث استصحاب را از سه ساحت دیگر مورد بررسی قرار می‌دهیم.

http://hoseinikamal.parsiblog.com/Files/45c9394ce11b9124e635f0313fbde56d.jpg

ساحت یکم: یقین در داوری

بسیاری از داروی ها براساس یقین، نیست و پس از تحقیق، کشف خلاف می‌شود. و گاه شواهد دست به دست هم می‌دهند و انسان را به داوری از سر گمان می‌کشاند.

قصابی را که چاقوی خون آلود در دست داشت، در خرابه ای دیدند و در کنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود؛ قرائن نشان می داد که کشنده (قاتل) او همین قصاب است، او را دستگیر کرده و قصاب اعتراف کرد که من او را کشته ام  .
در همین زمان، قاتل حقیقی با شتاب خود را رساند و گفت: قاتل آن شخص این قصاب نیست، بلکه او را من کشته ام.
بدو گفتند: چه موجب شد که تو اعتراف نمودی من او را کشته ام؟ قصاب گفت: من در یک بن بستی قرار گرفتم که غیر از این چاره ای نداشتم، زیرا افرادی مانند این مأمورین، مرا کنار جنازه به خون آغشته با چاقوی خون آلود به دست دیدند، همه چیز بیانگر آن بود که من او را کشته ام، از کتک خوردن ترسیدم و اقرار نمودم که من کشته ام، ولی حقیقت این است که من گوسفندی را نزدیک آن خرابه کشتم، سپس ادرار بر من فشار آورد، در همان حال که چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه برای تخلّی رفتم، جنازه به خون آغشته آن مقتول را در آن جا دیدم، در حالی که دهشت زده شده بودم، برخاستم، در همین هنگام این گروه به سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر نمودند[2].گاه قرائن، بن بست‌ هایی این چنین را به وجود می‌آورند و داروی را با مشکل مواجه می‌کنند.

در عموم مثل های رایج مانند: « سر بی‌گناه پایین دار می‌رود بالای دار نمی‌رود»، « آنرا که حساب پاکه از محاسبه چه باکه» سخن است. در طول تاریخ سر بسیاری از بی‌گناهان، به بالای دار رفت و بسیاری از آنان که حسابشان پاک بود، به حساب آنان بد رسیدگی شده است.

یکی از عواملی که موجب، داوری از سر گمان می‌شود، ورود به عرصه هایی است که از تخصص انسان، خارج است. روحیه ای که خود را همه دان می‌داند، به خود اجازه ورود به هر عرصه‌ای را می‌دهد و از سر ظن، نادرست داروی‌ می‌کنند.

ماجراها مانند فیلم ‌های سینمایی است که با هزاران صحنه پردازی و گریم به نمایش در می‌آیند، داوری دست اندرکاران و افراد پشت صحنه با بینندگان بسیار متفاوت است.

داوری‌ها از سر ظن، حق الناس است و دین انسان را در معرض خطر قرار می‌دهد، چرا که حق متعال، حق الناس را به ناس واگذار کرده و در این عرصه ورود پیدا نمی‌کند و انسان ها در روز قحطی بخیل می‌شوند و هر کس دنبال آن است که گلیم خود را از آتش بیرون کشد.

ساحت دوم: یقین در زندگی فردی

طراحی برنامه های زندگی، براساس یقین ضروری است.برنامه ریزی نباید آمیزه‌ای از گمان داشته باشد. چندی پیش طلبه جوانی که دوران مقدمات را طی می‌کند از من در موضوع کار ویژه بر اشعار جاهلی مشورت خواست، بدو عرض کردم که هنگامی که از یک پروژه یقین نداری به قدر متیقن ها اکتفا کنید.

پشیمانی‌ها، از برنامه ریزی براساس دودلی نشأت می‌گیرند.

ساحت سوم : یقین در عرصه های سیاسی إجتماعی

اگر رابطه مردم و حاکمیت بر اساس یقین و رفاقت و خیرخواهی باشد، کارها به سامان می‌رسد و پویایی روز افزون را به دنبال دارد.

در دهه مبارک فجر قرار داریم، جریان انقلاب اسلامی ظرفیت بزرگی را ایجاد کرد، ظرفیتی عظیم که می‌تواند پایه‌ای برای تمدنی بزرگ شود.

 اصلی که در آسیب شناسی این نوع ظرفیت ها مطرح است، عبارت است از خطرهای داخلی و گرنه هجمه‌های خارجی هیچگاه نتوانسته ظرفیت های ریشه دار این مرز و بوم را از میان ببرد. دوهزار پانصد سال گذشته این سرزمین گواه آن است که این مهاجمان بودند که یا نابود شدند یا در ظرفیتی که بدان حمله ور شده بودند هضم شدند.

چنگیز و سرداران مغول، که  به وحشی گری و خون آشامی شهرت داشتند، در تمدن اسلامی ایرانی استحاله کشته تا آنجا که شیعه شدند و نام خود را تغییر دادند.

وارد کردن فلسفه یونان به درون تمدن اسلامی به انگیزه های گوناگون انجام شد ولی در اسلام رشد کرد از 200 مسئله یونان به 700 و بعداز آن به 1000 مسأله رسید.

تاریخ اقصی نقاط جهان این درس را به ما می‌دهد که آسیب‌های درونی یک تمدن را باید مراقبت ویژه نمود و عنصر یقین و پرهیز از دودلی و شک، قوام بی بدیلی را به ارمغان می‌آورد.



[1] . وسائل الشیعة ج8 ص 217

[2] . همان،ج29 ص 143

 


 
گستره صدق استاد و احترام او چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:93/11/16---ساعت: 4:11 عصر

پند حضرت استاد ابوالقاسم علیدوست، مورخ شنبه 11/11/93 درس خارج اصول به قلم حسینی کمال آبادی تقریر شد.

گستره صدق استاد و احترام او

احترام استاد را در همه حال نگاه داشتن از سعادت‌هایی است که آثار مثبت خود را در همین دنیا نشان می‌دهد و متخلق به این صفت حسنه،  از برکت‌های آن بهره می‌برد و بر عکس هرگونه بی توجهی به این ساحت عظیم، مانع بزرگی برای رشد و سعادت انسان است.

کلامی منسوب به امیرمومنان ع  است که فرموده‌اند:من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا [1]در  این کلام وزین  گستره صدقِ استاد بسیار فراتر از مرتکز عمومِ محصلین، تعیین شده است. بسیاری از افراد چنین می‌اندیشند که مقام استادی فقط بر اساتید بدون واسطه صادق می‌آید، ولی بر اساس حدیث یاد شده، عنوان استاد بر استادان با واسطه نیز صادق‌ می‌آید و انسان باید قدردان زحمت‌های «اساتیدِ اساتید» باشد و به دیده استاد بدان‌ها بنگرد و در ادای حقوق آنان بکوشد . براین اساس بر محققان که به واسطه آثارشان به دیگران آموزش می‌دهند نیز عنوانِ استاد صادق می‌آید. بهره‌هایی که ما از آثار شیخ اعظم انصاری رحمه الله برده‌ایم کمتر از بهره هایی نبود که از اساتید بدون واسطه برده ایم.

برخی خودآگاه یا ناخودآگاه مقام استادی را در شأن افرادی می‌بینند که مدت طولانی محضر آنان را ادراک کرده باشند در حالی که اگر یک ساعت هم بهره ببرد بلکه یک حرف هم استفاده شود، او استاد است.

طلاب هنگامی که به درس بزرگان وارد می‌شوند و خود بزرگ و استاد می‌شوند، نباید از اساتید دوران ابتدایی و راهنمایی و. . . غفلت ورزند به ویژه وقتی در ایام تبلیغی و غیر آن با آنها روبرو می‌شوند، باید درشأن مقام آنان احترام به جای آورند.

میرزا علی شیرازی فرزند میرزای بزرگ شیرازی از همراهان آخوند خراسانی بود. آخوند در مجالس و محافل هرگاه میرزا علی آقا را به همراه خود داشت، او را بر خود مقدم داشته و پشت سر او راه می رفت. شاگردان آخوند خراسانی که مشاهده می کردند استادشان- با آن عظمت - به دنبال طلبه‌ای جوان حرکت می کند و او را بر خود مقدم می دارد از این امر ناراحت بودند، تا جایی که روزی یکی از شاگردان آخوند خراسانی به ایشان ناراحتی خود را ابراز داشت. مرحوم آخوند نگاه تندی به ایشان نموده و فرمودند: ایشان پسر استاد من است و احترام او بر من لازم است. شما اگر می خواهید می توانید همراه ما نیایید.

از خدا خواهیم توفیق ادب، بی ادب محروم ماند از لطف حق



[1] .محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج3، ص112.


 
سمینار «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» در 1393/11/07 برگزار ش چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:93/11/9---ساعت: 12:54 عصر

سمینار «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» در 1393/11/07 برگزار شد.

به قلم چشمه دانش تقریر شد.

2 
باسمه تعالی
سمینار «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» به همت کانون ادبیات عرب معاونت پژوهشی مدرسه علمیه معصومیه 7/11/93 برگزار شد.
سمینار با تلاوت آیاتی از کلام الله مجید در وصف پیامبر عظیم الشأن اسلام ص و سرود جمهوری اسلامی ایران کار خود را آغاز کرد.
1

دبیر علمی این جلسه را استاد محمد عشایری منفرد و استاد سید حسین هاشمیان بر عهده داشته و سخنرانان به ترتیب آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی حفظه الله و آیت الله علیدوست حفظه الله بودند.
3

در آغاز سمینار دبیر علمی استاد عشایری؛مقدمه ای بدین شرح بیان کردند:
امروز به دنبال این هستیم که چگونگی نقش آفرینی ادبیات عرب را در فهم آیات و روایات مورد بررسی قرار دهیم . وی ضرورت پاسخ‌دهی به پرسش‌های دانش‌پژوهان در عرصه ادبیات عرب را مورد تاکید قرار داد. دبیر سمینار تخصصی «نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط» با اشاره به اینکه باید به ادبیات عرب در بین طلاب نگاهی کاربردی داشت خاطرنشان کرد: در این سمینار از سخنان آیت‌الله محمد جواد فاضل لنکرانی و آیت الله ابوالقاسم علیدوست عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بهره‌مند می‌شویم.
ایشان ضمن معرفی آیت الله فاضل از ایشان برای افاضه بیاناتشان دعوت کردند:
4
آیت الله فاضل لنکرانی با تشکر از تلاش‌های کانون ادبیات عرب مدرسه علمیه معصومیه بیانات خود را به شرح ذیل آغاز کردند:
سخنان خود را در قالب دو مبحث ارائه خواهم کرد:
مبحث اول : نسبت ادبیات عرب با مجموعه دین چیست؟
مبحث دوم : تاثیر ادبیات عرب در فرایند استنباط ( عمده بحث اینجانب در این محور است)
ایشان ضرورت ادبیات عرب در پیوند با مجموعه دین را از قضایای قیاساتها معها دانستند و افزودند: اسلام شناسی بدون احاطه به ادبیات عرب ناممکن است، البته بین احاطه به ادبیات عرب و ادیب شدن تفاوت است.

وی مسائل ادبی را به دوقسم کردند و بخش از آن را بدون تاثیر و بخش دیگر را دارای تاثیر به سزا در استنباط معرفی کردندو در ادامه وجود بخش یکم در کنار مسائل تاثیر گذار ضروری دانستند.
ایشان در بخش دوم سخنانشان با رویکردی تطبیقی به شش مصداق از تاثیر ادبیات عرب در فرآیند استنباط پرداختند تا جایگاه ویژه این دسته از مسائل و آثار فقهی مترتب بر آن را روشن شود.
این شش مصداق به شرح ذیل می‌باشد:
مصداق یکم: بار معنایی استثنای منقطع
مصداق دوم : «انما و حصر»
مصداق سوم : «جمع و اراده مفرد»
مصداق چهارم: «لام اراده و نقد حصرگرایی در قالب‌های زبانی»
مصداق پنجم: تاثیر لغت در فرآیند استنباط با واژه شناسی «جلباب»
مصداق ششم : تاثیر لغت در فرآیند استنباط و واژه شناسی «حرب»
رییس مرکز فقهی ائمه اطهار افزود: حضار گرامی بدانید که دین شناسی بدون إحاطه ادبی امکان پذیر نیست به ویژه در حوزه اعتقادات که آیات بیشتری از آیات الاحکام را در بر می‌گیرد. ما در بحث آیات مهدویت بیش از 40 آیه قرآن را بررسی کردیم و دلالت آن بر عصر ظهور را با این نکات دقیق ادبی استخراج کردیم. بادلگرمی ادبیات را دنبال کنید.
هرچند توان بر مکالمه به عربی از شروط استنباط نیست ولی ناتوانی بر این مهم قطعا نقیصه است که حوزه باید در بر طرف کردن آن بکوشد تا دانش پژوهان بتوانند به کتاب ها و تحقیق های نوین که به زبان عربی نگاشته می‌شوند مراجعه کنند و تحلیل صحیح هم داشته باشند چرا که هدف فراتر از فهم دین است بلکه باید توان پاسخ گویی به شبهات را داشته باشیم و کسانی مثل فخر رازی که با ادبیات عرب می‌خواهند، شبهه افکنی کنند را پاسخگویی کنیم.
براین اساس به کانون ادبیات عرب پیشنهاد می‌دهم که یک‌دور دانش فقه را بررسی کنند و آن دسته از مباحث فقهی، تفسیری، اعتقادی که ادبیات عرب در تحلیل آن موثر است را استخراج کنند و به منظور کاربردی کردن ادبیات در کتاب‌های درسی ارائه دهند آنگاه هیچ گاه طلاب از خواندن ادبیات خسته نخواهند شد بلکه تحولی در ادبیات حوزه ایجاد خواهد شد.
در آخر سخن مجددا از برگزار کنندگان این سیمنار با شکوه تشکر می‌کنم.
5
سخنران دوم آیت الله علیدوست حفظه الله با دعوت دبیرعلمی بر جایگاه تشریف آوردند وایشان با با شکوه خواندن سمینار، سخنان خود را در چهار مبحث به شرح ذیل ارائه کردند:
مبحث یکم: مبادی تصوریه
ایشان با واکاوی دو واژه ادبیات عرب و استنباط به عنوان دو واژه عنصری به کار رفته در عنوان سمینار به مبادی تصوریه بحث پرداختند.
ایشان با تقسیم ادبیات عرب به حداقلی و حداکثری قدما و حداکثری معاصر. ادبیات معاصر را دارای ساحت های نوپیدا و ضرور دانستند. و با تقسیم استنباط به معنای اخص و اعم، حقیقت استنباط را کشف معارف دین از منابع معتبر دانست که تمام دانش های علوم دینی را دربرمی‌گیرد و از نتیجه های این اندیشه، ارتقای اصول فقه از اصول فقه به اصول فهم دین است به ویژه در مباحث الفاظ  .

مبحث دوم: نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط
وی نقش آفرینی ادبیات را به دو بخش مستقیم و غیر مستقیم تقسیم نموده و بخش غیر مستقیم را عبارت از توان دهی به دانش پژوه برای مطالعه نصوص دینی و آثار بزرگان دانست. و قطع ارتباط طلاب با منابع را مایه ناتوانی علمی برشمرد و برهمین اساس خارج کردن متون حوزوی از اغلاق های کلامی و عبارات معما گونه را ضروری ولی ساده سازی و انقطاع پیوند با میراث گذشتگان را ناصحیح دانست.
مدیر انجمن فقه و اصول حوزه، تاثیرهای مستقیم ادبیات عرب بر استنباط را به دو بخش عام و خاص و عام تقسیم نمود و نمونه تاثیر عام ادبیات را دانش فلسفه لغت و علم به تفاوت روش‌های لغوی ها معرفی نمود و در عرصه تاثیرهای خاص کتاب تمهید القواعد شهید ثانی را نمونه‌ای کارا در این عرصه معرفی کرد.
مبحث سوم:آسیب شناسی نقش ادبیات در فرآیند استنباط
استاد سطوح خارج حوزه علمیه قم افزود: برخورد با ادبیات نیز مانند سایر پدیده ها بین افراط و تفریط و اعتدال در دوران است. اگر جمود بر ادبیات داشته باشیم به گونه ای که از عرف و انگیزه های گوینده غافل شویم، این زیاده روی است چرا که در فهم مراد فقط ادبیات سخن نمی گوید بلکه قصد گوینده و.. موثر است.
از این نوع مصادیق حتی در کتاب ارزشمند شهید ثانی نیز دیده می‌شود و این در کنار مزایای کتاب، جای ملاحظه است.
مبحث چهارم: ادبیات عرب در حوزه علمیه،هست ها و بایدها
ضروری است که جایگاه خود را ببینیم و فاصله هست ها و بایدها را بسنجیم و برنامه ریزی کنیم.
حوزه علمیه در زمینه ادبیات عرب باید تکانی به خود گیرد و در سه بخش به منصه ظهور برساند.
بخش یکم : آموزش ادبیات تطبیق محور، یک تجزیه ترکیب دقیق براساس ضوابط نه تکرارهای محمود صافی و  محی الدین درویش.
بخش دوم: تربیت افراد صاحب نظر و متخصص در ادبیات عرب است.
بخش سوم: تربیت افرادی که بر ساحت های ویژه از این دانش تمرکز داشته باشند و ما از این تمرکز به تمحضی فراتر از تخصص یاد می‌کنیم.
در ادامه جلسه دبیر علمی با استاد علیدوست به پرسش و پاسخ پرداخت.
——————————
تنظیم و تدوین به همّت حجة الاسلام سیّد مرتضی حسینی کمال آبادی



 
هجمه به اسلام با انواع تاکتیک ها چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:93/11/6---ساعت: 9:43 عصر
به قلم چشمه دانش تقریر شد:

هجمه به اسلام با انواع تاکتیک ها

هجمه به اسلام با انواع تاکتیک ها
آیت الله ابوالقاسم علیدوست در جلسه درس خارج اصول فقه مورخ یکم بهمن ماه 93 ضمن انتقاد از کاریکاتور «موهن شارلی ابدو» به تشریح انواع تاکتیک ها علیه اسلام و رسالت روحانیت در قبال آن پرداختند بدین قرار:

ابوالقاسم علیدوست
  در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حتی از غیر مسلمانان آنان که به نبوت ایشان ایمان نداشتند مدح های فراوانی وجود دارد آنان به نقش این     شخصیت و ظرفیت استثنایی او اعتراف کردند و این مهم را د رکتاب ها و مقاله ها نوشتند.
  در میان همه ستایش ها بعد از قرآن کریم ستایشی بالاتر از آنچه امیر مؤمنان علی علیه السلام در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان فرموده پیدا   نمی کنیم ایشان در دعای صباح پس از ستایش پروردگار در چهار جمله اظهار مودت و محبت می‌کنند:
صل اللهم علی الدلیل الیک فی اللیل الالیل
والماسک من اسبابک بحبل الشرف الاطول
و الناصع الحسب فی ذروة الکاهل الاعبل
و الثابت القدم علی زحالیفها فی الزمن الاول
خدایا درود فرست به آن راهنمای به سویت در شب تیره و تار جاهلیت آن چنگ زننده از میان ریسمانهایت به بلندترین رشته شرف و آن دارنده حسب پاک و ناب که بر گرده استوار و بلند شرافت قراردارد و آن ثابت قدم در لغزشگاه های دوران پیش از بعثت این سخن حضرت شعر و نثر نیست بلکه فراتر از آن هاست
دوستان گرامی مهم آن است که رسالت خود را به درستی درک کنیم در پنج شش سال گذشته جریان های ضد اسلام دست به فعالیت های خیلی خطرناکی زده اند به دو روش و دو تاکتیک هجو م اشاره می کنم.
تاکتیک رأس هرم
در این تاکتیک همه فعالیت ها و هجمه ها متوجه رأس هرم و آن نقطه کانونی است و به کمتر از آن راضی نیست آشکارا و بی محابا به شریان های حیاتی حمله ور شده تا به مقصود خود دست پیدا کنند.
در دوران قبل از انقلاب جریان های مخالف شاه به مخالفت با وزیران صاحب منصبان و حتی خانواده شاه می‌پرداختند ولی حضرت امام شاه را هدف گرفت وانتقادها به دیگران را بازی می دانست.
امام خمینی بر همین اساس شعار اصلی خود را بر رفتن شاه متمرکز کردند امام رأس هرم قدرت پهلوی را نشانه گرفته بود و به خوبی بر این امر واقف بودند که با رفتن شاه، رژیم پهلوی نیز خواهد رفت امام خمینی برای پشتوانه نظریه «شاه باید برود » به شعارهای مردم استناد می کردند و می فرمودند: که الآن تمام مردم ایران از بزرگ و کوچک شعارشان بر رفتن شاه است.
تاکتیک قاعده هرم
در این تاکتیک حمله به اهداف خرد تعلق می گیرد و از هجمه ها به رأس هرم و نقطه های کانونی پرهیز می شود
قبل از انقلاب برخی از جریان های مخالف شاه به دنبال اصلاحات خرد بودند تا به بر اندازی طاغوت منجر شود
اسلام و هجمه ها
از این دو تاکتیک حق و باطل هر دو استفاده می کنند در پنج سال گذشته جریان های مخالف اسلام از هر دو تاکتیک برای مقابله با اسلام استفاده کرده و می کنند اینان در رأس هرم را هدف گرفته و همه قوای خود را متوجه آن کرده‌اند لذا به قرآن سوزی و کشیدن کایکاتور برای شخص پیامبر روی آورد ه اند و شمشیر را از روی بسته اند این همان تاکتیک راس هرم است تاکتیک قاعده هرم را نیز دنبال می کنند به این شیو ه که (مثلا) کتابی نویسنده مطابق عقاید شیعه و در ظاهر از باورها و فقه شیعه دفاع می کنند اما د ر لابلا، باور مطالعه کننده کتاب را نسبت به علمای شیعه مورد هجمه قرار می دهند و علیه ایشان مطالبی را بیان می کنند تا بین شیعه و علمای آنها فاصله ایجاد کنند یا حرف های اهل تسنن را در لا بلای کتاب تزریق می کنند مثلا گفته می شود: ما حق نداریم حوادث صدر اسلام را تحلیل تاریخی کنیم چرا که در این صورت نمی توانیم کار برخی اصحاب را توجیه کنیم و نسبت به آنها بدبین شویم و… رسالتی که برعهده ماست این است که شرح زندگی پیامبر را بدون اعمال سلیقه بیان کنیم به یقین اگر بتوانیم زندگی پیامبر را همان گونه که هست برای انسانها بیان کنیم دل ها شیفته او می شود تریبون های بزرگی د راختیار ماست لکن بهره وری اندک است و برخی اگر سخن نگویند این به نفع شیعه است ببینیم که دشمنان با چه سرعتی کتاب را به دست ما می رسانند وما چه فرصت هایی را از دست می دهیم متاسفانه در برخی از موارد باید کار را از دشمن یاد گرفت!


 
Haddade Adel
Haddade Adel