مناظره نماز آیات - چشمه دانش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای نمایش / عدم نمایش پیام های ارسالی در پارسی یار اینجاکلیک کنید

  • + در پی در خواست کاربر گرامی گشت ارشاد که فرموده بودند: حاجی میشه واسه رخ ماهم یک شعر بگی ؟؟ گشت ارشادی و از روی گلت دل ها مات....شه شطرنج به آستان رخت بارها مات
  • + رخت خود را جمع ز پارسی یار کرده بودم بساط خود را پهن در تلگرام کرده بودم مهندس آمد و گفتا که نسناس فراموشکار روزهای آس و پاس بیا در دست خود گیر این یک رباط است پیام از دور بفرست نوعی انعکاس است منم توبه ز کار خویش کردم بساطم را به پارسی پهن کردم خداوند به حق هشت و چارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی چشمه دانش تقدیم به مهندس فخری زید عزه
  • + آیت الله ابوالقاسم علیدوست: امام خمینی قدس سره شعار اصلی خود را بر رفتن شاه متمرکز کردند. امام رأس هرم قدرت پهلوی را نشانه گرفته بود و به خوبی بر این امر واقف بودند که با رفتن شاه، رژیم پهلوی نیز خواهد رفت. امام خمینی قدس سره برای پشتوانه نظریه «شاه باید برود » به شعارهای مردم استناد می کردند و می فرمودند:الآن تمام مردم ایران از بزرگ و کوچک شعارشان بر رفتن شاه است.
  • + آیت الله سید علی حسینی آملی: تمام مشکلات جامعه بشری به خاطر این است که از خواسته فطرت خود دور مانده‌اند. ما اگر به وجدان خودمان برگردیم بیدار می‌شویم.
  • + رمز إحرام رمز احرام این است که که کاری را که دیگران به مجرد وفات با تو می کنند تو با خود بنما! لباس ها را در آور، غسل کن، کفن بپوش، تسلیم ربّ شو، حزین باش و آماده فاصله گرفتن از عادات ترک مأنوس ها ، خائف و امیدوار باش.
  • + آیت الله علیدوست: دنیای امروز در شرایطی است که چه مسلمان و چه غیر مسلمان بیش از هر زمان دیگر احتیاج به رفتار فاطمی دارد و هرچه که زمان پشت سرگذاشته می‌شود این احتیاج بیشتر می‌شود که ما به الگویی همچون حضرت زهرا(س) نیازمندیم.
  • + .
  • + چندی است چو عبد یاغی گشتم با جرم و جنایت باغی گشتم با لطف خدا و ابواب نجاب از بی راه ها بازیافتی گشتم **************** سرهم بندی از چشمه دانش
  • + بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم بر لبم حوقله و به ذکر حق مشغولم بعد مرگم چه هراس ز آمبولانس و تشییع بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم سروده جشمه دانش اسفند 1394 ************* حوقله در زبان عربی مخفف لا حول و لا قوة الا بالله است.

طراحی این قالب توسط امیرحسین قدرتی انجام شده است


     
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   

              آماربازدید:

              امروز: 61

              دیروز: 257

              کل: 451372

Haddade Adel
Haddade Adel
نقدی روش شناختی ش 2 پاسخی بر پاسخ چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/16---ساعت: 3:46 عصر


نقدی روش شناختی بر گفتار ی با نام رد واجب بودن نماز آیات شماره دوم پاسخی بر پاسخ

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین

در پی جوابی  که دوست ما به ملاحظه اول ما داده اند این مقاله ارائه می شود:

گفتگوی ما با دوست گرامیمان مشتمل است بر ارکان و حاشیه هایی به نظر بنده متمرکز کردن مباحث بر روی ارکان بحث را سریع تر به سمت حقیقت سوق میدهد و درگستره فضای مجازی بیشتر قابل استفاده است.

(منتها قبل از ارائه مباحث از خوانندگان محترم خواهشمندیم که گفتگوی ما با دوست عزیز را از اول مطالعه کنند تا مجبور به تکرار در این فضا نشویم.)

ارکان را در قالب چند شماره بیان می کنیم:

1-    بزنگاه یکم:عقل و شریعت

نگارنده معتقد است که در آن نوشتار کاربرد غلطی از عقل در فرآیند برخورد با نصوص شرعی صورت گرفته است و این برنگاه مطلب است. برای اثبات این مدعا کاربرد غلط عقل در رابطه با قوانین شرعی را توضیح می دهیم:

عقل ما انسان ها به مفاسد و مصالح متعلق در 1- انسان 2- جهان 3-رابطه انسان با جهان و 4- رابطه انسان با عوالم وجودی دیگر و... دانا نیست از این وری نمی تواند مقام قانونگذاری برای سعادت انسان را برعهده بگیرد و قانونگذار حقیقی انسان آفریننده عالم وجود است که احاطه وجودی به تمام معلول های خود دارد و قانون او براساس علم و حکمت و دیگر صفات غیر متناهی است(که شرح آن در مقاله قبلی اینجانب آمده است).

حال اگر حکمی از طرف قانونگذار حقیقی جعل شد و عقل ما مصلحت موجود در عملی(وجوب) و یا مفسده موجود در عملی(حرمت)را نفهمید و در واقع قلم خود را زمین گذاشت نه ایرادی بر عقل وارد است که چرا مصلحت اصلی فلان حکم را نفهمیده و نه می توان با این نا توانی حکم شرعی را کنار نهاد. اگر کسی  به صرف اینکه مصلحت موجود در وجوب عملی را نفهمیده بخواهد آن حکم را کنار بگذار این مصداق کاربرد غلط عقل در ارتباط با شرع است.لذا این شیوه برخورد غلط است .

به نظر ما در گفتار دوست گرامی ما،این کاربرد غلط رخ داده است و پنج احتمال در فلسفه جعل قانون وجوب نماز آیات داده اند و چون هر چهار احتمال را با مشکل مواجه دانسته اند عدم انتساب این حکم به خداوند را نتیجه گرفته اند لازم است که به این قسمت از سخن ایشان تصریح کنم نگاه بفرمایید:

"یکی از مواردی که مدام بعد از خورشید و ماه گرفتی بیان می شود ، واجب بودن نماز آیات است درحالی که در زیر اثبات می کنم که این نماز چیزی فراتر از یک مستحب نیست:

1 – اگر ترس را ملاک واجب شدن نماز آیات قرار دهیم ، آنگاه این نماز چنانچه می گویند دیگر بر همه واجب نیست چراکه امروزه به ندرت اشخاصی پیدا می شوند که از ماه و خورشید گرفتی بترسند!

2 – اگر نشانه بودن کسوف و خسوف را ملاک قرار دهیم و بگوییم هر گاه آیات خداوند را می بینیم باید نمازی به جا بیاوریم آنگاه این سوال مطرح می شود که مگر فقط اینها آیات خداوند هستند؟! پس باید برای پدیده هایی همچون رنگین کمان و شفق قطبی و شهاب باران و ... هم نماز آیات بخوانیم!

3 – اگر گفته شود کسوف و خسوف از نشانه های بزرگ هستند آنگاه در جواب خواهیم گفت این امر برای مردمان قدیم نشانه های بزرگ بوده است درحالی که امروزه می دانیم کسوف و خسوف یک پدیده ی پیش پا افتاده و از قبل قابل پیش بینی است که هیچ اعجازی هم در آن نیست و تنها بنا بر قرارگیری وضعیت ماه و زمین در وضعیتی هایی خاص است

4- اگر گفته شود برای شکرگزاری از قدرت خداوند است آنگاه در جواب باز خواهیم گفت که مگر تنها اینها از نشانه های قدرت خداوند است؟! در حالی که در قرآن به ده ها مورد قدرت خداوند اشاره شده است مثل به وجود آمدن شب و روز ، اما هیچ حرفی از ماه و خورشید گرفتگی نیست!"

و یا در شماره هفتم چنین میفرمایند: از همه ی اینها که بگذریم و فرض کنیم که کسوف و خسوف و ... آیات هستند ، آنگاه این سوال مطرح می شود که مگر دیدن آیات ، نماز خواندن را به همراه می آورد؟! ده ها معجزه در قرآن برای پیامبران ثبت است اما بیان نشده که بعد از آن معجزات نماز خوانده اند یا بر آنها واجب شده باشد.

می بینید که ایشان به صرف نیافتن ملاک حکم از راه عقل رد واجب بودن چنین حکمی کرده اند حال با اجازه ایشان با یک احتمال دیگر را هم مطرح کردیم و آن این بود :اگر گفته شود عقل جنابعالی محدود است و به تمام مصالح و مفاسد احاطه ندارد از این روی نتوانسته ملاک حکم وجوب نماز آیات را کشف کند؟ جواب چه خواهد بود.

لذا ما اصل شیوه کاربرد عقل در استدلال را مخالف مبادی اعتقادی شریعت دانستیم از این روی وارد واکاوی و نقد تک تک احتمالات ایشان نشدیم لذا گلایه ایشان بی مورد است که فرموده اند:

آیا شما می توانید از آن واکاوی های من ایرادی بگیرید؟! و اگر می توانید ایرادی بگیرید پس چرا ذکر نکردید؟! چرا نمی گویید که کجای آن واکاوی های من غلط و اشتباه بوده است؟! این نپرداختن شما به آن موارد نشانه ی چیست؟!

جواب سوال روشن شد این نپرداختن ریشه در عدم صحت اصل رویه استدلال دارد وگرنه که ما هم در این اشتباه با شما شریک می شدیم در حالی که ناقد آن هستیم.

توجه داشته باشید که ایشان عملا نیافتن ملاک وجوب را دلیل بر عدم وجوب نماز آیات دانسته اند لذا آن گفته ایشان :

این نماز خلاف عقل و علم ستیزی نیز هست ( دقت کنید فرق است بین نبود دلیل عقلی با ضد عقل بودن یک دستور)

با استدلال ایشان در تنافی است.ایشان عدم وجدان ملاک را دلیل بر عدم وجوب دانسته اند !!!!

اما آن سخن که ما داشتیم: البته باید توجه داشت که نفی حکومت عقل در قانون گذاری،ردّ کارآیی  آن در استنباط احکام نمی‌کند چرا که عقل به عنوان یکی از منابع اجتهاد  عهده دار کشف حکم شارع مقدس‌اند و کشف حکم با حکم صادر کردن متفاوت هست درآنجا عقل چون منابع دیگر کشاف و پرده بردار از احکالم الهی است.

کاربرد عقل در اصل استنباط است نه کاربرد عقل در حکم قطعی مکشوف مبین الهی (فقه و عقل،ص204)و اساسا ربطی به آنچه مورد انتقاد قرار گرفت ندارد.  

2-    بزنگاه دوم:تفاوت سیستم اجتهادی فقه شیعه از  فقه اهل سنت

می دانیم که بر اساس اختلاف بنیادین شیعه و سنی در مسئله امامت روی داده و شیعه معتقد بر تبعیت از انسان معصوم و انسان کامل است و احکام شرعی را از این آبشخور می گیرد فاصله کهکشانی دارد با اهل سنت که از آبشخور غیر معصوم و اهل بدعت ارتزاق کرده اند.

لذا چون مواد حقوقی از مبانی و مبانی از منابع گرفته می شود اختلاف ما با پارادایم اهل سنت قطعی است.

بر این اساس سیستم اجتهاد شیعه با سیستم اجتهاد اهل سنت تفاوت های بسیار دارد و دو سیستم کاملا متفاوت است از این روی اختلاف احکام فقهی ما با اهل سنت هیچ ضرری به فرآیند و برآیند اجتهاد در فقه شیعه نمی زند.

بر این اساس اگر یک حکم شرعی در بین فقهای شیعه مورد اتفاق بود مخالفت اهل سنت پشیزی لطمه نخواهد زد.

روی این اساس چند ملاحظه دیگر بر دوست گرامی ما روشن خواهد شد:

الف)مسئله اجماعی بودن نماز آیات

ایشان مستحب دانستن اهل سنت نماز آیات را قادح در اجماع شیعه بر وجوب آن دانسته اند و این خود اشتباهی بسیار بزرگ است آنجا که فرموده اند:

"" إجماعی بودن وجوب نماز آیات"پاسخ: ظاهراً مثل قضیه نخواندن توضیح المسائل ها ، در مورد این اجماع هم بدون مطالعه و من در آوردی حرف زده اید! بهتر بود ابتدا یک تحقیقی انجام می دادید بعد این را می گفتید! اکثر اهل سنت نماز آیات را مستحب می دانند نه واجب! می توانید یک جستجوی ساده پیرامون فتواهای اهل سنت در مورد این نماز انجام دهید!

می بینیم که چه طور مخالفت اهل سنت را قادح در اجماع شیعیان دانسته اند!!!!

ب)مسئله روایات

ایشان در نقد روایات دو مرتبه به همین اشکال(خلط دو سیستم اجتهادی) مبتلی شده اند.

یکم: در نقد سند روایات چنین فرموده: سند روایتی آن نیز بسیار ضعیف است درحدی که وجوب آن تنها بر شیعه اثبات شده ،

می بیند که اثبات وجوب آن برای شیعه را دلیل بر ضعف  روایات آن دانسته نه اینکه بر دلالت یا سند روایات(وسائل الشیعه،ج7،ص483) اشکالی داشته باشد.و این خلط بین دو سیستم را دوباره در نقد روایات هم می بینیم. وانگهی تحلیل سند و دلالت روایات یاد شده در عهده علم دوست گرامی ما نیست تا بخواهد ورود پیدا کند فقط همین قدر که هیچ متخصصی از فقها در این امر تشکیک نکرده و مسئله اجماعی و بالاتر ضرورت فقه شیعه است کافی که همه دوستان اطمینان پیدا کنند که نه سند و نه دلالت روایات مشکلی ندارد.

بیش از ده روایات با اسناد معتبر و معتبر در مقام وجود دارد که جای هر گونه مخالفت را می بندد. دوست متفکر و گرامی  ما در مورد روایات فرموده اند:من گفته ام این انتسابات و روایات معتبر نیستند و نگفته ام اگر معتبر باشند هم نمی پذیرم!

اولا در گفتار شماره یک شما از این رد انتساب و  وجه آن خبری نیست.

ثانیا:در گفتار شماره دوم شما هیچ وجهی از ضعف روایات به میان نیامد جز آن که فقط برای شیعه ثابت شده است.!!!

ثالثا:همه متخصیص امر سند و دلالت از فقهای شیعه این اسناد را پذیرفته تا آنجا که یک مخالف هم ندارد.

دوم:دوباره اختلاف بین شیعه و سنی را دلیل بر روشن نبودن خیلی از مباحث در فقه شیعه دانسته اند: پیامبر 23 سال در میان مسلمانان نماز خواند و با این وجود بعد از وفات ایشان ، بر سر اینکه دستهای مبارک ایشان در حین نماز آویزان بوده است یا بسته یا با مهر نماز می خوانده یا بی مهر یا ... اختلاف شد! وقتی بر سر این مباحث مهم نماز هم اختلاف شده و دیدگاه های مختلفی از سنت و ائمه و ... به ما رسیده است......

و در شماره هشتم: در میان فرقه های اسلامی جز ما شیعیان ، این نماز آیات اکثراً مستحب است نه واجب

دوست عزیز این اختلاف ها متوجه کسانی است که خود را از باب ولایت دور کردند و مبتلی به انواع و اقسام بدعت ها و خلا ف ها در ام دین و شریعت شدند.

1-    مسئله آخری که از ارکان بحث محسوب می شود آن است بحثی است که در شماره گفتار قبلی آوردم و دوست گرامی ما از کنار آن گذر کردن به ذلیل اهمیت موضوع دوباره تکرار می کنیم و آن بحث شریعت و مقاصد شریعت می باشد.

2-    شریعت و مقاصد شریعت


اساسا شریعت یعنی بیان شیوه های رسیدن به مقاصد و اهداف شریعت .

اندیشه اکتفاء به مقاصد و کنار گذاشتن راه وصول به آن مقاصد،اندیشه کنار گذاستن شریعت است. به عنوان مثال اندیشه ای که می گوید عفاف مهم است حال اگر از قصد تارهایی از موی او بیرون گذاشته شد یر عفیفه نیست،می خواهد به بهانه عفاف محدوده حجاب بیان شده در شریعت را کنار بگذارد غافل از آن که خداوند راه عفاف را از طریق حجاب با آن شرایط قرار داد و غیر آن بی عفتی است.

براین اساس گفته دوست ما که نیت نماز و..مهم است نه شکل خاص و جزئیات آن

این اندیشه کنار گذاشتن شریعت است به خاطر مقاصد در حالی که شارع مقدس  رسیدن به مقاصد را منحصر به شیوه های اجرایی خود کرده است لذا در یک تقسیم بندی کلان نصوص شرعی به مبین مقاصد و مبین شریعت تقسیم می گردد.

سر آخر لازم می دانم که به برخی از ساز ووبرگ ها و حاشیه های بحث هم جواب دهیم تا مبادا تمرکز ما بر ارکان بحث برای برخی موجب برداشت بد شود:

حاشیه یکم:سر انگشتان در سجده

اگر کسی متن رساله را که ایشان آورده با گفته ایشان مقایسه کند تفائت گفته ایشان با رساله مشخص می شود و روشن می شود که آنچه ایشان می گوید را رساله ندارد و آنچه رساله دارد گفته ایشان نیست چرا که عبارت ایشان آن است که:

انگشت شست ما اول به زمین نخورد

کجا در رساله دارد که کسی در حال سجده اول انگشت شستش به زمین اصابت نکرد نماز او باطل است بلکه موقع ذکر باید وضع انگشت این طور باشد نه اینکه اگر کسی اول انگشت کوچکش اصابت کرد به صرف همین نماز باطل است نه خیر آمد پایش را بگذرد اول انگشت کوچک تصابت کرد و بعد وضع پا را به همان صورت که در رساله آمده درست کرد و ذکر گفت صحیح است لذا اشکال ما معطوف به کلمه «اول» است که در رساله نیست وانگهی بر اساس خودتان از رساله نقل کردید اگر انگشتان دیگر هم با همراه انگشت بزرگ قرار بگیرد اشکال ندارد.متن رساله:

و قرار گرفتن انگشت هاى دیگر پا همراه انگشت بزرگ بر روى زمین مانعى ندارد. توضیح المسائل ایت الله فاضل لنکرانی

- در سجده واجب است سر انگشت شست پا بر روی زمین باشد و علاوه بر آن تماس سایر انگشتان با زمین نیز مانعی ندارد. (ر.ک توضیح المسائل دوازده مرجع, ج1, م1062).

حاشیه دوم:بیان جزئیات  نماز در قرآن

آیا قوانین زیر بیان قوانین برای نماز نیست ؟

1-      نماز نخواندن در حال مستی 43 نساء

2-      شکسته بودن نماز مسافر101 نساء

3-      بیان جزئیات نماز در حال جنگ 102 نساء

4-      بیان جزئیات وضوء به عنوان مقدمه نماز6مائده

5-      تعیین زمان نماز(114هود و 78اسراء)

فرق این آیات و مفاده آن با امثال آیاتی که می فرماید: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر یا واستعینوا بالصبر و الصلاة وأمثال آن روشن است که در آیات فوق به جزئیات بحث و شرایط آن دارد توجه می کند.

مباحث دیگری هم هست که می تواند در بحث کمک کند مثل:

1)مسئله تنقیح مناط

2)قیاس مستنبط العله و قیاس منصوص العله

3)شئون معصوم  و بیان شریعت

4)فرق بین اجماع در فقه و در اعتقادات

5)فرق ضرورت فقه و اجماع

6)پررنگ کردن فرق کاربرد عقل در استنباط با تحلیل عقلی حکم مکشوف

7)تفاوت ملاک حکم و حکمت ها

دوست گرامی و همراهان عزیز این مباحث درس خواند می خواهد و وقت می خواهد و در گستره این فضاء مجالی بیش از این نیست لذا من از ایشان تقاضا کردم که با ما تماس بگیرند و با گفتگو به نتیجه بهتری برسیم و البته راه های دیگری هم هست مثل افتتاح یک صفحه وبلاگ در خصوص فلسفه شریعت و پیگیری این مورد و موارد مشابه و یا ایجاد یک اتاق و صحبت کردن از راه الفور و....

سرآخر از آزاد اندیشی و دقت و شهامت و سرعت عمل و... دوست گرامی تقدیر و تشکر می کنم خداوند همه ما را به حقیقت رهنمود کناد اللهم صل علی محمد و آل محمد .  

سید مرتضی حسینی کمال آبادی

16/9/91



 
نقدی روش شناختی بر گفتار ی با نام رد واجب بودن نماز آیات 1 چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/16---ساعت: 12:5 صبح


بسم الله الرحمن الرحیم

واکاوی سخن یکی از دوستان پیرامون وجوب آیات الاحکام

برخی از دوستان خبر ضرورت بررسی گفتاری پیرامون ردّ وجوب آیات الاحکام را دادند و این مقاله اجابتی است از آن تقاضا :

این گفتار نقدی روش شناختی رد وجوب نماز آیات میباشد که در قالب چند شماره بیان می شود :

1-   فرمودید:.... باید اصرار کنیم که حتماً بنا بر عین آیه ی قرآن ابزار جنگی تهیه کنیم؟!

نگارنده: در حالیکه نه آیه قرآن چنین می گوید و نه هیچ فقیهی تا به حال این سخن را گفته است.

2-   فرموده بودید: خداوند مگر چقدر خشک و سختگیر است که اگر در سجده نماز ، انگشت شست ما اول به زمین نخورد ، بدون توجه به کل نماز ما ، نیت ما ، هدف ما از نماز خواندن و ... نماز ما را باطل اعلام کند؟! 

نگارنده:چنین چیزی در فقه شیعه وجود ندارد ..

3-   فرمودید: کتابی که خداوند نازل کرده حتی کالیات(کلیات) نماز را هم تعیین نفرموده است چون ظاهر نماز آنچنان اهمیت ندارد!!!!.نگارنده:سوال آن است که از کجا چنین کشفی راصورت دادید: چون ظاهر نماز آنچنان اهمیت ندارد.

اولا  این مدعای است بدون دلیل.

ثانیا:این ادعا مخالف خود قرآن کریم است چون:

 1-در ضمن آیاتی چند به جزئیات احکام نماز پرداخته است(43و101و102نساء-6مائده-78اسراء) پس قرآن کریم به جزئیات امر نماز اهمیت داده است.

2-جزئیات نماز از طریق سنت (قول،فعل،تقریرمعصوم) قطعی پیامبر ص و ائمه ع به ما رسیده است و به تصریح قرآن کریم، سنت یکی از منابع کشف شریعت است (7سوره حشر،3و4سوره نجم،50سوره انعام،،36احزاب،59و64و80 سوره نساء،31و32سوره آل عمران،21و33سوره احزاب)

اندیشه اکتفاء به قرآن و منع سنت اندیشه خودکش است چون خود قرآن این اکتفاء را رد مینماید.این مغالطه حصر گرا معمولا از کم آشنایان به اصول اولی شریعت و دانش فقه سر می زند. خداوند در قرآن حدود یک سیزدهم شریعت را بیان فرمود و ما بقی را به واسطه انسان کامل بیان فرمود و در اهمیت اوامر الهی،هیچ فرقی بین واجبی که از طریق پیامبر و اوصایای او بیان می شود با واجبی که در قرآن بیان شده نیست، چون همه را خداوند قانونگذاری نموده و آنها را بر ما حجت دانسته است و تخلف از آنها را حرام شمرده است.

براساس آنچه گفته آمد بیانی که نویسنده محترم در ضمن ادله رد وجوب نماز آیات آورده است جواب داده میشود آنجا که در شماره پنجم فرموده:

5-در تمامی قرآن و حوادث های بی شماری که نقل کرده است و رخ داده ، هیچ جا سخن از این به میان نیامده است در صورت فلان وضعیت ، نمازی غیر از نمازهای یومیه واجب می شود. هرچند که نبودن یک موضوع در قرآن باعث انکار آن نمی تواند باشد اما دلیلی بر کم اهمیت بودن آن می باشد که در قرآن ذکر نشده است.


ثالثا:خداوند مقصد نماز و روح نماز را بر این اساس قبول می کند و اساسا شریعت یعنی بیان همین شیوه های رسیدن به مقاصد و اهداف شریعت و اندیشه اکتفاء به مقاصد و کنار گذاشتن راه وصول به آن مقاصد،اندیشه کنار گذاستن شریعت است. به عنوان مثال اندیشه ای که می گوید عفاف مهم است حال اگر از قصد تارهایی از موی او بیرون گذاشته شد یر عفیفه نیست،می خواهد به بهانه عفاف محدوده حجاب بیان شده در شریعت را کنار بگذارد غافل از آن که خداوند راه عفاف را از طریق حجاب با آن شرایط قرار داد و غیر آن بی عفتی است.

 

4-عقل و شریعت

ایشان در اصل بحث شان (رد وجوب نماز آیات) را در 8 شماره مطرح کرده اند که شماره پنجم آن مورد واکاوی قرار گرفت،ایشان 4شماره دیگر خود را به دنبال ملاک و علت از راه عقل میگردد و چهار احتمال رو مورد واکاوی قرار میدهد( ترس،نشانه، نشانه های بزرگ،شکر) و وقتی به زعم خود علت و فلسفه وجوب نماز آیات را در آن چهار احتمال نمی یابد،حکم به واجب نبودن آن می کند.

برای بررسی این موضوع به چند بحث توجه بفرمایید:

اولا: قانونگذار فقط خداوند است(توحید در تقنین)

باید دانست که اگر عقل را اشراف به تمام مصالح و مفاسد داشت که خود مقام قانونگذاری را بر عهده می گرفت و دیگر نیازی به قوانین الهی و قانونگذاری خداوند نبود ولی عقل خود می داند که با شعار انسان موجودی ناشناخته نمی تواند برای او قانون در خور سعادت فراهم آورد،قانون علم او مشوب به جهل است و قانوننامه او ستمنامه. توضیح این مهم به اینکه:

در اَبَر وادی خداگرایی،اعتقاد بر آن است که تنها مقام و مرجع قانونگذاری خداوند است.اراده او و علم ازلی الهی است که اصول و محتوای شریعت و دین را تعیین می‌کند به بیان دیگرتنها قانونی که ضامن سعادت و کمال انسانی است،قانون وشریعت الهی است که ازطریق وحی به واسطه انسان‌های کامل و صاحب عصمت در اختیار انسان قرارگرفته است.

 وسایر قوانین در صورتی ارزش واعتبار دارد که به گونه‌ای مورد تایید شریعت قرارگیرد.

دلیل این مهم آن است که عقل ادارک می کند به اینکه نام قانون گذار بر دانایی راست می آید که علم او تمام جهات موضوع قانون گذاری را فرا گرفته باشد و جهتی از جهات موضوع از محضر علم او غایب نباشد و گرنه تقنین بر اساس جهل به جهاتی منجر به ستم بر موضوع است از این روی قانوننامه او ستم نامه است که ضامن سعادت نمی باشد .

ما انسان ها در امور صنعت خود اجازه قانونگذاری برای یک اتومبیل را به شخصی که از اتومبیل جز میل لنگ و باتری نمی‌شناسد نمی‌دهیم تا چه رسد به انسان.

اگر موضوع قانون گذاری انسان شد هویت و حقیقت انسان با تمام ابعاد و اطوار وجودیش و معرفت به آفرینش و نظام هستی و شناخت جایگاه انسان در آفرینش و ترابط و تعامل انسان و آفرینش عناصر محوری ایست که علم قانون گذار حقیقی آنها را در بر گرفته است .

و چنین قانونی نه از خود انسان بر می‌خیزد و نه از طبیعت و جهان،زیرا نه انسان به عمق جهان آگاهی دارد و نه از خودش با خبر است چه رسد به اینکه انسان و از رابطه او با خود خبر داشته باشد.

ثانیا: عقل فاقد شأن قانونگذاری

حق آن است که منبع هستی شناسی دین فقط اراده و علم ازلی الهی است و همه اصول و فروع از ناحیه خدای سبحان تعیین می شود و عقل آدمی فاقد شأن حکم کردن و دستور دادن است و شأن او ادراک حسن و قبح مصلحت و مفسده است عقل مانند طبیب اهل درایت و معرفت است ؛نه اهل ولایت و حکومت از این روی همانند طبیب فاقد اوامر مولوی است زیرا وی فقط مدرک است نه حاکم. [2]

البته باید توجه داشت که نفی حکومت عقل در قانون گذاری،ردّ کارآیی آن در استنباط احکام نمی‌کند چرا که عقل به عنوان یکی از منابع اجتهاد عهده دار کشف حکم شارع مقدس‌اند و کشف حکم با حکم صادر کردن متفاوت هست درآنجا عقل چون منابع دیگر کشاف و پرده بردار از احکالم الهی است.

تعبد عقل در هنگام عدم إدراک مصلحت حکمی

 حال اگر عقل ما فلسفه قانون وجوب نماز آیات را نفهمید چنانکه فلسفه خیلی دیگر از قوانین شرعی را هم نمی فهمد باید قانون الهی را کنار گذارد !!!!

حال اگر در متن واقع عالم خصوصیتی در زلزله، خسوف (ماه‌گرفتگى)، کسوف (خورشید گرفتگى)، و نیز رعد و برق و وزیدن بادهاى زرد و سرخ،باشد که موجب وجوب نماز بر ما بشود و عقل ما آن را رصد نکند و در احتمالاتی که می دهد آن را نیابد،می تواند با آن علم محدود حکم به باطل بودن آن حکم کند؟هرگز فرق است بین آنجایی که عقل توان درک ملاک حکم را ندارد و آنجا که یقین به تناقض دارد.

إجماعی بودن وجوب نماز آیات

قوت ادله وجوب نماز آیات آنچنان است که

 1- روایاتی متعددی که بر این مهم دلالت دارد(وسائل الشیعه،ج7،ص483)

2-إجماع(عبدالاعلی سبزواری،مهذب الاحکام،ج7،ص246)

4-   ضرورة من المذهب(همان)

 یعنی بر وجوب نماز آیات روایات داریم و این وجوب مورد إجماع فقها است و بالاتر ضروری مذهب شیعه است.

در پایان از زحمات دوست عزیزمان آقای فارغی کمال تشکر رادارم به امید روزهای درخشان .والسلام علیکم و رحمة الله برکاته

سید مرتضی حسینی کمال آبادی

15/آذر/1391قم المقدسه



ما


 



[1] .setiz.blogfa.com

[2] منزلت عقل در هندسه معرفت دینی ،جوادی آملی؛،ص38با تلخیص مرکز نشر اسراء،1386،چاپ اول




 
Haddade Adel
Haddade Adel