مناظره نماز آیات - چشمه دانش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای نمایش / عدم نمایش پیام های ارسالی در پارسی یار اینجاکلیک کنید

  • + در پی در خواست کاربر گرامی گشت ارشاد که فرموده بودند: حاجی میشه واسه رخ ماهم یک شعر بگی ؟؟ گشت ارشادی و از روی گلت دل ها مات....شه شطرنج به آستان رخت بارها مات
  • + رخت خود را جمع ز پارسی یار کرده بودم بساط خود را پهن در تلگرام کرده بودم مهندس آمد و گفتا که نسناس فراموشکار روزهای آس و پاس بیا در دست خود گیر این یک رباط است پیام از دور بفرست نوعی انعکاس است منم توبه ز کار خویش کردم بساطم را به پارسی پهن کردم خداوند به حق هشت و چارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی چشمه دانش تقدیم به مهندس فخری زید عزه
  • + آیت الله ابوالقاسم علیدوست: امام خمینی قدس سره شعار اصلی خود را بر رفتن شاه متمرکز کردند. امام رأس هرم قدرت پهلوی را نشانه گرفته بود و به خوبی بر این امر واقف بودند که با رفتن شاه، رژیم پهلوی نیز خواهد رفت. امام خمینی قدس سره برای پشتوانه نظریه «شاه باید برود » به شعارهای مردم استناد می کردند و می فرمودند:الآن تمام مردم ایران از بزرگ و کوچک شعارشان بر رفتن شاه است.
  • + آیت الله سید علی حسینی آملی: تمام مشکلات جامعه بشری به خاطر این است که از خواسته فطرت خود دور مانده‌اند. ما اگر به وجدان خودمان برگردیم بیدار می‌شویم.
  • + رمز إحرام رمز احرام این است که که کاری را که دیگران به مجرد وفات با تو می کنند تو با خود بنما! لباس ها را در آور، غسل کن، کفن بپوش، تسلیم ربّ شو، حزین باش و آماده فاصله گرفتن از عادات ترک مأنوس ها ، خائف و امیدوار باش.
  • + آیت الله علیدوست: دنیای امروز در شرایطی است که چه مسلمان و چه غیر مسلمان بیش از هر زمان دیگر احتیاج به رفتار فاطمی دارد و هرچه که زمان پشت سرگذاشته می‌شود این احتیاج بیشتر می‌شود که ما به الگویی همچون حضرت زهرا(س) نیازمندیم.
  • + .
  • + چندی است چو عبد یاغی گشتم با جرم و جنایت باغی گشتم با لطف خدا و ابواب نجاب از بی راه ها بازیافتی گشتم **************** سرهم بندی از چشمه دانش
  • + بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم بر لبم حوقله و به ذکر حق مشغولم بعد مرگم چه هراس ز آمبولانس و تشییع بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم سروده جشمه دانش اسفند 1394 ************* حوقله در زبان عربی مخفف لا حول و لا قوة الا بالله است.

طراحی این قالب توسط امیرحسین قدرتی انجام شده است


     
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   

              آماربازدید:

              امروز: 214

              دیروز: 152

              کل: 455438

Haddade Adel
Haddade Adel
اجتهاد در مقابل نص چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/19---ساعت: 9:21 عصر

 

نقدی روش شناختی ش 7 اجتهاد در مقابل نص

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم

بارها از مغالطه استدلال دوست عزیزم سخن گفتم و در سه نوشته تصریحی بر وجه مغالطه و  پاسخی از اصرار نامه ای بر مغالطه ای و  آناتومی یک استدلال و دو مغالطهبه طور مبسوط از آن سخن گفتم و لیکن دوست ما تا کنون پاسخی بدان ها نداده است.

اما راهی جدید برای روشنگری در پیش می گیرم تا چه بسا خداوند بر ما دری از حقیقت را بگشاید که علائم خستگی در گفتگو ها دارد نمایان می شود و اینک این شما و این گفتار جدید:

نماز آیات با ادله فروان از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و  معصومین علیه السلام واجب شده است برخی از روایات دال بروجوب را از نظر می گذرانیم:

گفتار یکم:ادله وجوب نماز آیات

1-مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: وَقْتُ صَلَاةِ الْکُسُوفِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ هِیَ فَرِیضَةٌ.

وَ رَوَاهُ الشیخ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ مِثْلَه‏

2- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: صَلَاةُ الْعِیدَیْنِ فَرِیضَةٌ وَ صَلَاةُ الْکُسُوفِ فَرِیضَةٌ.

3-مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ‏ فِی حَدِیثِ صَلَاةِ الْکُسُوفِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هِیَ فَرِیضَةٌ.

4-وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ: صَلَاةُ الْکُسُوفِ فَرِیضَةٌ.

5- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَلَاةُ الْکُسُوفِ فَرِیضَةٌ.

6-مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ‏ «3» عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع یَقُولُ‏ إِنَّهُ لَمَّا قُبِضَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ ص- جَرَتْ فِیهِ ثَلَاثُ سُنَنٍ أَمَّا وَاحِدَةٌ فَإِنَّهُ لَمَّا مَاتَ انْکَسَفَتِ الشَّمْسُ فَقَالَ النَّاسُ انْکَسَفَتِ الشَّمْسُ لِفَقْدِ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ یَجْرِیَانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیَاتِهِ فَإِذَا انْکَسَفَتَا أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُمَا فَصَلُّوا ثُمَّ نَزَلَ‏  فَصَلَّى بِالنَّاسِ صَلَاةَ الْکُسُوفِ.

7- مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِیدُ فِی الْمُقْنِعَةِ عَنِ الصَّادِقِ ع‏ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَا یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیَاةِ أَحَدٍ وَ لَکِنَّهُمَا آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ تَعَالَى فَإِذَا رَأَیْتُمْ ذَلِکَ فَبَادِرُوا إِلَى مَسَاجِدِکُمْ لِلصَّلَاةِ.

این احادیث تنها بخشی از ادله وجوب نماز آیات (تازه در خصوص خسوف وکسوفش را فقط آوردم و احادیث زلزله وباد های خاص و ...هم که دال بر وجب نماز است موجود است)است که با اسناد معتبر و دلالت واضح به مارسیده است. ما با توجه به اسناد یقین به وجوب نماز آیات داریم .

گفتار دوم:برخی روایات دال بر حکمت جعل این قانون

مبحث یکم:یاد آوری تفاوت علت وضع یک قانون  با حکمت های آن قانون 

علت وضع یک قانون یعنی امری که قانونگذار(خداوند)سرنوشت آن قانون را با آن حکم پیوند زده است و ملاک وضع و ماندگاری آن قانون است و اگر آن علت نباشد دیگر قانون و حکمی هم نخواهد بود مانند:مست کننده بودن شراب(خمر) که در روایات علت حرمت آشانیدن آن معرفی شده است.به چنین علتی مناط یا ملاک قانون گفته میشود  .

حکمت های یک قانون  : یعنی گاه بر وضع یک قانون مصلحت ها در وجوب و یا استحباب است و یا مفسده ها در کراهت و حرمت است اما آنها علت اصلی وضع یک قانون نیستند. مثلا یکی از حکمت های تحریم زنا جلوگیری از اختلاط  انساب است و یا یکی از حکمت های تحریم قتل جلوگیری از نابود شدن نفوس است  .

نتیجه آن است که1- به معنی خاص ملاک در گفتگو هایمان دقت کنیم   .

  2-پیوند زدن وجود یا عدم حکم به حکمت ها نا رواست چون آنها گاه با حکم هستند و گاه با حکم نیستند بر خلاف علت و مناط و ملاک یک قانون  

مبحث دوم:بیان دو روایت که در حکمت وجوب نماز آیات در  کسوف و خسوف آمده

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتْ لِلْکُسُوفِ صَلَاةٌ لِأَنَّهُ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَا یُدْرَى أَ لِرَحْمَةٍ ظَهَرَتْ أَمْ لِعَذَابٍ فَأَحَبَّ النَّبِیُّ ص- أَنْ تَفْزَعَ أُمَّتُهُ إِلَى خَالِقِهَا وَ رَاحِمِهَا عِنْدَ ذَلِکَ لِیَصْرِفَ عَنْهُمْ شَرَّهَا وَ یَقِیَهُمْ مَکْرُوهَهَا کَمَا صَرَفَ عَنْ قَوْمِ یُونُسَ ع- حِینَ تَضَرَّعُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَدِیثَ. ، ص: 484

مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُفِیدُ فِی الْمُقْنِعَةِ قَالَ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِینَ ع‏ أَنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ تَخْوِیفَ عِبَادِهِ وَ تَجْدِیدَ الزَّجْرِ لِخَلْقِهِ کَسَفَ الشَّمْسَ وَ خَسَفَ الْقَمَرَ فَإِذَا رَأَیْتُمْ ذَلِکَ فَافْزَعُوا إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالصَّلَاةِ. ص484

مبحث سوم: بیان انواع شیوه های برخورد با دو روایات فوق الذکر

اگر کسی مثل آقای فارغی،این دو روایت را 

الف) به عنوان ملاک[1] مخالف  با عقل قطعی بداند خوب این دو روایت را به عنوان ملاک وجوب نمی پذیرد.

 ب) حال یا مفاد آن دو روایت را به عنوان حکمت حکم (به معنای خاص آن) می پذیرد خوب این دورایت را در گستره حکمت یک حکم پذیرفته اند.

ج)و یا حتی به عنوان حکمت هم قبول نمی کند و آن را مخالف با عقل قطعی می داند در این صورت این دو روایت را از منسوب به معصوم نمی دانند .

ولی ایشان نمی توانند با رد انتساب این دو روایت  روایت به معصوم اصل وجوب نماز آیات بر اساس روایات متعدد معتبر که در گفتار اول آمد را نفی کنند.

تذکر: لذا منظور ما از روایات معتبر آن روایات گفتار اول است نه دو روایتی که در مقام بیان حکمت اند لذا پاسخ از این گفتار دوستم روشن می شود:

"این روایات معتبر که شما می گویید ، شامل همان مواردی است که من به عنوان دلایل مطرح شده برای وجوب نماز آیات رد کردم و سخن اول من هم همین بود که این نماز هیچ منطقی و دلیلی ندارد جز اینکه در روایاتی آمده است و آن روایات هم با عقل محض در تناقض هستند".

مبحث چهارم:قیاسی مع الفارق الفاحش

با توضیحات بالا و نقل اسناد شرعی بر وجوب نماز آیات قیاس آن با مثل قمه زنی که از دین نیست و هیچ سند هم بر آن نیست قیاسی مع الفارق است لذا این گفته دوست ما صحیح نیست که فرموده اند:

"همانطور که قمه زنی با عقل رد می شود ، وجوب نماز آیات هم با همان عقل رد می شود! از این واضح تر؟"

مبحث پنجم:موقعیت ما در مواجه با اسناد در چند شماره:

1-ما بر اساس روایات متعدد و معتبر یقین به وجوب نماز آیات داریم.

2-دو روایت در وجه وجوب آن را حمل بر یکی از حکمت ها می کنیم .

3-ملاک و مناط و علت اصلی وجوب را  نمی دانیم و گستره عقل را برای درک مناط احکام محدود می دانیم و این عدم توان عقل است نه خلاف ادراک قطعی آن که قبلا توضیح دادیم.

4-اجتهاد در مقابل نص معصوم علیهم السلام هرگز صورت نمی دهیم.

مبحث ششم:یک احتمال برای یکی از حکمت های وجوب نماز آیات( نه علت وجوب آن توجه شود).

یکی از حکمت هایی (نه ملاک و مناط)که می توان برای نماز آیات احتمال داد آن است که اسباب شرعی وجوب نماز آیات بسیار شبیه و مطابق علائم قیامت است که در قرآن کریم و روایات ذکر شده است:

اسباب شرعی وجوب نماز آیات                                  علائم قیامت

1-زلزله(غیر مشروط به ترس)                                       اذا زلزلت الارض زلزالها .....

2-خسوف و کسوف (غیر مشروط به ترس)         إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ(1)وَ إِذَا النُّجُومُ انکَدَرَتْ(2)وَ إِذَا الجِْبَالُ           .                                                              سُیرَِّتْ(3)وَ إِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ(4)وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ(5)وَ .       .                                                                    إِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ(6)

3-بادهای سیاه و سرخ و صیحه آسمانی وفرو رفتن زمین و هر حادثه غیر عادی که موجب ترس اکثر مردم شود.  (مشروط به ترس بیشتر مردم)    یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها

بیان این حکمت از مرحوم شیخ صدوق است آنجا که فرموده است: إنما وجب الفزع فیه إلى المساجد و الصلاة لأنه آیة تشبه آیات الساعة و کذلک الزلازل و الریاح هی آیات تشبه آیات الساعة فأمرنا بتذکر القیامة عند مشاهدتها و الرجوع إلى الله بالتوبة و الإنابة و الفزع إلى المساجد التی هی بیوته فی الأرض و المستجیر بها محفوظ فی ذمة الله تعالى ذکره‌ من لا یحضره الفقیه، ج‌1، ص: 540 

عقل با این حکمت مخالفتی ندارد که خداوندگار هنگام بروز آیاتی شبیه به قیامت انسان ها یاد او بیفتند و به او پناه آورند.

دوباره تذکر می دهم که این یک احتمال معقول است و ما نمی خواهیم بدین وسیله چیزی را واجب و یا حرام کنیم ما تابع نص شرعی هستیم و فقط غرضم از ذکر آن این بود که چنین گمان نشود که هیچ احتمال عقلایی در نماز آیات نیست.

سخن آخر در حاشیه ها

حاشیه یکم: دوست خودم چنین نگاشته: می توان در مناظرات مشاهده کرد که آقای کمال آبادی در ده ها جا بعد از جوابیه های من سکوت کرده اند  ! 

جواب : اینجانب همانطور که قبلا هم عرض کردم بحث را متمرکز کردم بر روی استدلال شما تا به نتیجه برسیم و حواشی غیر مربوط به استدلال شما مزاحم این مهم بود لذا اگر در اصل بحث به وفاقی رسیدیم به تک تک حاشیه ها می رسیم.

حاشیه دوم:من از ایشان خواسته بودم یک مورد بیاورند برای آنکه من مخالفت با درک قطعی عقل در برخورد با نصوص شرعی را جایز دانسته ام و ایشان عبارتی را آوردند که ما در آن شیوه غلط خودشان در استدلال را مخالف مبادی اعتقادی شریعت دانستیم و بارها عرض کردیم که مقدمه یکم شما مصداق برای خلاف درک قطعی عقل قرار نمی گیرد عبارتی که ایشان انتخاب کرده اند این بود:

  "لذا ما اصل شیوه کاربرد عقل در استدلال را مخالف مبادی اعتقادی شریعت دانستیم (  نوشتار  پاسخی بر پاسخ وبلاگ شما)"

حاشیه سوم:  در نوشته قبلی چنین آمده" یک: آقای فارغی فرموده اند: البته که عدم وجدان ملاک حکم را دال بر تنافی با حکم عقل می دانم! عیب آن چیست؟  !  

دوست من،برادرم این سخن عیب بزرگی دارد و آن این است که عدم وجدان ملاک  دال بر عدم وجود ملاک نیست و این از احکام قطعی عقل است ."

و در مقام پاسخ از سخن ما چنین فرموده اند:

پاسخ: شما تکه ای از حرف من را اینجا قرار داده اید بعد به آن اشکال وارد می سازید؟! اگر خطوط قبل از این حرف من را بخوانید متوجه می شوید من در مورد نماز آیات این را گفته ام نه اینکه قاعده کلی منطق را زیر سوال برده باشم! زهی بی دقتی!

پاسخ ما: پس شما در مورد نماز آیات عدم وجدان ملاک  را دال بر عدم وجود ملاک دانسته اید (به تصریح خودتان)

شما خواسته یا نا خواسته آن حکم عقلی را نقض کرده اید.

حاشیه چهارم:سر بسته عرض می کنم هرچه عفت قلم محفوظ تر باشد مباحث دیرتر رنگ علمی خود را از دست می دهند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سید مرتضی حسینی کمال آبادی


19/9/91

 



[1]   .به همان معنایی که ذکرکردیم.

 


 
آناتومی یک استدلال و دو مغالطه چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/19---ساعت: 3:14 صبح

نقدی روش شناختی ش6(آناتومی یک استدلال و دو مغالطه) 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم اللهم صل علی محمد و آل محمد

گفتار یکم:چرایی اهتمام این قلم به مغالطه نه به خود احتمالات

"شما می گویید از کاربرد صحیح عقل استفاده کنم و نظر من را مغالطه می دانید و وجه مغالطه را هم این می دانید که از عقل استفاده ی صحیح نکرده ام و می گویید باید قیاس منطقی انجام دهم اما همه ی اینها شرح صورت مشکل شما با دیدگاه من است نه خود دلایل آن  !   "

دوست گرامی من، مشکل در اصل روش برخورد با یک حکم شرعی و شیوه استدلال شما است لذا نقد وارد بر شما یک نقد روش شناختی است که استدلال شما را با چالش مغالطه مواجه ساخته  و شما باید از این انتقاد بزرگ جواب دهید(که در این شماره بیشتر توضیح خواهم داد).

از این روی اگر من وارد در تحلیل چهار احتمال نمی شوم  )ترس،نشانه،نشانه های بزرگ، شکر گذاری،آیه بودن  (   از برای این است که تحلیل های شما در این چهار احتمال چه درست باشد و چه غلط [1]،وجوب نماز آیات را مخالف با درک عقل قطعی اثبات نمی کند(در این شماره بیشتر توضیح خواهم داد).

از این روی نقد ما روش شناختی است و این پاشنه آشیل و چشم اسفندیار استدلال شما است.

گفتار دوم:بیان دو جور مغالطه در استدلال آقای فارغی

استدلال آقای فارغی را به هر صورت که در غالب منطقی بریزیم دو مغالطه خودش را نشان می دهد.

صورت یکم:توضیح مغالطه ای که از پیش بر آن تاکید داشتیم.

مبحث یکم: یاد آوری مغالطه عدم رعایت شرایط حد وسط درقیاس 

منطق دانان به حق  گفته اند در یک قیاس محور و مدار اصلی همان حد وسط است و کوچکترین اخلال در آن موجب اخلال در کل قیاس خواهد شد.

حد وسط دارای دو شرط اساسی است:

شرط اول این است که حد وسط در هر مقدمه به یک معنا باشد.

 شرط دوم این است که حد وسط در هر دو مقدمه بطور کامل تکرار شود.

عدم رعایت شرط اول موجب ارتکاب مغالطه اشتراک لفظی و عدم رعایت شرط دوم موجب مغالطه عدم تکرار حد وسط است.

مثال 1 ـ عدم رعایت شرط اول : آرش شیر است.شیر حیوان درنده است،پس آرش حیوان درنده است.

مثال 2 ـ عدم رعایت شرط دوم : دیوار دارای موش است.موش دارای گوش است،پس دیوار دارای گوش است.

 

مبحث دوم: تطبیق مغالطه عدم رعایت شرایط حد وسط درقیاس بر استدلال آقای فارغی

مقدمه اول: ملاک وجوب نماز آیات را عقل نمی داند-هر آنچه به عنوان ملاک مطرح می شود را ملاک نمیداند و هرچه سعی می کند ملاکی نمی یابد- 

مقدمه دوم:هرچه با حکم قطعی عقل در تعارض باشد از شرع نیست.   .

نتیجه:وجوب نماز آیات از شرع نیست.  .

وجه مغالطه 

وجه مغالطه آن است که حد وسط در مقدمه اول«عقل نمی داند» با حد وسط در مقدمه دوم«عقل تعارض میداند» یکی نیست.

برای توضیح این مهم به نوشتار قبلی ما با عنوان تصریحی بر وجه مغالطه رجوع فرمایید.  .

صورت دوم:توضیح بعدی جدید از مغالطه استدلال

مبحث یکم:یاد آوری مغالطه تغییر موضوع

موضوع در مقدمه اول استدلال  باید در نتیجه محفوظ بماند و تغییر آن در نتیجه موجب می شود که نتیجه قیاس به طور اشتباه اخذ شود.

مثال مغالطه:

مقدمه یکم: سرعت بالای اتومبیل خطرزا است.

مقدمه دوم: هر آنچه خطر زا است باید از آن پرهیز کرد.

نتیجه:از اتومبیل باید پرهیز کرد.

سریعا انسان متوجه می شود که نتیجه گیری غلط است و موضع کاملا در نتیجه منعکس نشده است بلکه باید گفت از سرعت بالای اتومبیل باید پرهیز کرد.

مبحث دوم:تطبیق مغالطه تغییر موضع بر استدلال آقای فارغی

در این مقام استدلال  دوست خودم را با چشم پوشی از مغالطه اول ،طوری تقریر می کنم که از آن رهیده شود ولی باز از دست مغالطهتغییر موضوع امان نمی یابد.

مدعای آقای فارغی: نماز آیات واجب نیست.

استدلال آقای فارغی:

مقدمه اول:احتمال های چهارگانه[2] ملاک بودن وجوب نماز آیات مورد قبول درک قطعی عقل نیست.

مقدمه دوم: هر آنچه که مورد قبول درک قطعی عقل نباشد از شرع نیست.  

نتیجه :وجوب نماز آیات از شرع نیست. 

وجه مغالطه

وجه مغالطه آن است که موضع مقدمه اول در مقام نتیجه تغییر کرده است نتیجه باید باشد: احتمال های چهارگانه ملاک بودن وجوب نماز آیات از شرع نیست. نه اینکه نماز آیات در شرع نیست.دقت شود.

گفتار سوم:جواب از اشکالی خودکش

آقای فارغی برای رهایی از اشکالِ نا توانی عقل برای درک ملاک های احکام شرعی به سخنی اینچنینی پناه آورده اند:

"گفته ام هرچه که در مورد نماز آیات گفته شده رد کرده ام که اگر غیر از این باشد می دانم که با این سوال مواجه می شوم:« شاید احتمالات دیگر برای وجوب این نماز باشد که تو آنها را نیافته ای»"

جواب از این سخن کار بسیار ساده ای است پس شما تمام آنچه گفته شده را رد کرده اید پس آنچه گفته نشده را رد نکرده اید پس باز با این احتمال مواجه می شوید که « شاید احتمالات دیگر برای وجوب این نماز باشد که تو آنها را نیافته ای»" پس به دامان آنچه از آن فرار می کردی افتاده ای.

ایشان در عبارتی پا فراتر نهاده اند و فرموده اند:

بلکه من منطقاً ثابت کردم که احتمالاتی جز این نمی تواند باشد

سوال من آن است که شما کجا این مدعا را به اثبات رسانده اید؟!!!

شما باید کاری کنی که ما دیگر نتوانیم بگوییم شاید احتمالات دیگر....

وانگهی این کار میسر نیست چون عقل احاطه علمی به تمام مصالح و مفاسد ندارد.برای توضیح این مهم به پاسخی بر پاسخ مراجعه شود.

گفتار چهارم: بررسی برخی جملات دوستمان

یک: آقای فرغانی فرموده اند:

البته که عدم وجدان ملاک حکم را دال بر تنافی با حکم عقل می دانم! عیب آن چیست؟  ! 

دوست من،برادرم این سخن عیب بزرگی دارد و آن این است که عدم وجدان ملاک  دال بر عدم وجود ملاک نیست و این از احکام قطعی عقل است .

دو:فرموده اند:

"شما با این استدلال می توانید میلیون ها چیز را واجب کنید و بعد هر کس گفت چرا اینها را واجب کرده اید بگویید که شما نمی توانید حکم آن را کشف کنید  !  "

پاسخ:ما با آن گفتار درصدد واجب کردن چیزی نبودیم بلکه در صدد روشن کردن مغالطه شما بودیم دلیل وجوب نماز آیات روایات معتبر آن است.

سه:ایشان فرموده اند:

"آیا شما ابتدا اثبات کرده اید که نماز آیات یک امر ایجابی یا سلبی است سپس این را می گویید که من بین این امور مغالطه کرده ام؟! من نیز همین را به شما می گویم و آن اینکه شما نمی دانید که این نماز آیات به قول شما ایجابی است یا سلبی  !  "

پاسخ:مراد از ایجابی یعنی درک قطعی عقل به خلاف حکم و مراد از سلبی یعنی عدم توان عقل برای کشف ملاک

سخن آخر

دوست گرامی اهل گلایه کردن و گیردادن به تک تک نسبت هایی[3] که به بنده می دهید نیستم چون آنها فقط ما را دچار حاشیه می کند و جنبه شخصی پیدا می کند و از تمر کز ما بر مباحث علمی می کاهد اما از گذر کردن از یک سخن را جفا می دانم

آنجا که شما فرموده اید: "شما در اولین مناظرات که ثبت است جایگاهی برای عقل قائل نمی شدید "

یک مورد تنها یک مورد بیاورید ما بنده برای عقل قطعی جایگاهی قائل نشدم آن چه مراد بنده است آن است که آنچه شما مصداق (هر آنچه عقل قطعی رد کند از شرع نیست و...) می دانید مصداق آن نیست.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سید مرتضی حسینی کمال آبادی

19/9/91 



[1]   .بنده نفیا و اثباتا در مرد محتوای احتمالات شما سخن نگفته ام چه حق باشد و چه غلط نتیجه شما غلط است.

[2]   . -ترس،نشانه،نشانه های بزرگ، شکر گذاری،آیه بودن-

[3]   یکبار خودتان بشمرید کم نیست. دوست گرامی هرچه بحث پیش می رود ما باید باهم رفیق تر بشویم نه اینکه .....

 


 
پاسخی از اصرار نامه ای بر مغالطه ای چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/18---ساعت: 3:18 صبح


نقدی روش شناختی ش5

اللهم اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم اللهم صل علی محمد و آل محمد

مقدمه

جای شگفتی بسیار است که بارها از کاربرد صحیح و ناصحیح عقل در برخورد با نصوص شرعی سخن گفتیم و استدلال آقای فارغی را هم مغالطه دانستیم و وجه مغالطه را هم بیان کردیم و آن را در غالب قیاس منطقی هم بیان کردیم اما با این وجود ایشان به جای آنکه از مغالطه جواب بدهد جمله ای بس عجیب می گوید و آن اینکه :شما باز هم در این نوشتار اشاره نکردید که مشکل استدلال من چیست .

دوست گرامی مشکل استدلال شما مغالطه بین یک امر وجودی و یک امر عدمی است که شرح آن گذشت شما از مغالطه جواب ندادید و گرنه مشکل استدلال شما را  بسان خورشید در وسط آسمان به تصویر کشیدم.

خود را خسته آن نکنید تا  آن چه مورد وفاق هر دوی ما است را توضیح بدهید.

بنده و شما هر دو قبول داریم که هر آنچه مخالف حکم قطعی عقل باشد از وحی نیست لذا پاراگراف ها وقت صرف نموده اید تا مرا مخالف این قاعده نشان دهید اما سعی بی خود نموده اید .

سخن بر سر آن است که آنچه شما مصداق این قاعده دانسته اید؛مصداق آن نیست و عدم وجدان ملاک حکم را دال بر تنافی با حکم عقل دانسته اید.

لذا شما از مغالطه بین امر وجودی و عدمی جواب دهید و تفکر خود را بر آن متمرکز بفرمایید. لذا ما هنوز جواب مغالطه را نشنیده ایم.

اما با توجه به عبارت نخست شما که حاکی ازآن است که به مراد من نرسیده اید آنجه که گفته اید: 

"ماحصل بحث شما به این ختم می شود که اگر من بتوانم اثبات کنم نماز آیات ، جزو دستوراتی است که می توان آن را به حیطه ی عقل وارد ساخت و در آنجا وحوب آن اثبات نشود ، پس دیدگاه من درست است. هرچند که من پیشتر این کار را انجام داده و توضیحات آن را نیز بیان کردم اما در اینجا توضیحاتی اضافه نیز می دهم." 

دوست گرامی ما حصل سخن آن نیست، ماحصل آن است که  نتبجه استدلال شما رد احتمالاتی است که به عنوان ملاک وضع قانون ملاک وجوب نماز آیات مطرح شده نه رد وجوب نماز آیات .

از این روی   گفتگو  را در چند گفتار ادامه می دهم باشد که خداوند در رساندن من شما به حقیقت عنایتی کند تا به مباحث دیگر هم برسیم بحق محمد و آله الاطهار

گفتار یکم :تفاوت علت وضع یک قانون  با حکمت های آن قانون

علت وضع یک قانون یعنی امری که قانونگذار(خداوند)سرنوشت آن قانون را با آن حکم پیوند زده است و ملاک وضع و ماندگاری آن قانون است و اگر آن علت نباشد دیگر قانون و حکمی هم نخواهد بود مانند:مست کننده بودن شراب(خمر) که در روایات علت حرمت آشانیدن آن معرفی شده است.به چنین علتی مناط یا ملاک قانون گفته میشود.

حکمت های یک قانون: یعنی گاه بر وضع یک قانون مصلحت ها در وجوب و یا استحباب است و یا مفسده ها در کراهت و حرمت است اما آنها علت اصلی وضع یک قانون نیستند. مثلا یکی از حکمت های تحریم زنا جلوگیری از اختلاط  انساب است و یا یکی از حکمت های تحریم قتل جلوگیری از نابود شدن نفوس است.

نتبجه آن است که1- به معنی خاص ملاک در گفتگو هایمان دقت کنیم .

2-پیوند زدن وجود یا عدم حکم به حکمت ها نا رواست چون آنها گاه با حکم هستند و گاه با حکم نیستند بر خلاف علت و مناط و ملاک یک قانون

گفتار دوم:تفاوت ملاکی بیان شده از طرف قانونگذار با احتمالات عقلی

 ملاک هایی (به معنی خاصی که بیان شد)که برای قوانین شرعی بیان می شود از دو صورت خارج نیست:

1-خداوند و یا مبینان قوانین او   آن را به عنوان ملاک  و فلسفه اصلی جعل حکم بیان فرموده اند:

حال اگر ملاک و فلسفه اصلی وضع  قانونی  را فرموده باشند ولی با عقل قطعی در تنافی است اینجا عقل کشف می کند که انتساب این سخن به خداوند کذب است و آن ملاک آن قانون نیست. و گاه نفس جعل قانونی با عقل قطعی در تنافی است مثلا عین ظلم است و.. که در آنجه دیگر آن قانون از وحی نیست.

2- احتمالاتی است که عقل می دهد.

حال اگر حکمی از راه صحیح به ما رسید و عقل ما احتمالاتی در ملاک آن داد و پس از واکاوی آن احتمالات هیچ کدام را به عنوان فلسفه جعل حکم قبول نکرد نتیجه آن می شود که:

این ملاک ها یی که من احتمال دادم ملاک این حکم نیست و عقل نتوانست ملاک جعل آن حکم را کشف کند نه آنکه عقل حکم کرد که آن قانون خلاف درک عقل است (اینجا برنگاه مغالطه شما است)

چهار احتمالی که شما به عنوان ملاک وجوب نماز آیات بیان نموده اید که عبارتند از (ترس،نشانه،نشانه های بزرگ، شکر گذاری،آیه بودن) از قسم دوم است شاهد آن سخن خود شما در استدلال و پاسخ شما 4 است که فرموده ای:اثبات کردم محال است نماز آیات به این دلایل واحب شده باشد ،

  مفاد سخن شما محال بودن ملاک بودن این احتمال ذهنی و ناتوانی عقل بر ادراک مناط است ولی نتیجه شما حکم عقل به تنافی است و این مغالطه ات بین یک امر ایجابی و سلبی.

با این توضیح نتیجه صحیح استدلال  شما می شود رد ملاک بودن ملاک های احتمالی وجوب تماز آیات نه رد وجوب نماز آیات مطلب سختی نست توجه بفرمایید.

گفتار سوم: محدودیت حوزه  عقل و نقد اندیشه اکتفاء به عقل

بهترین دلیل بر محدودیت حوزه عقل پس از وجدان،محدودیت علم او است به مصالح و مفاسد می باشد عقل اگر این گستردگی در اداک مصالح و مفاسد را داشت خود زمام قانونگذاری را بر عهده می گرفت دیگر نیازی به قانونگذاری خداوند نبود (برای شرح این موضوع به گفتار اول بنده در گفتگو با آقای فارغی رجوع شود).

روی این حساب دوباره قسمتی از نوشته آقای فارغی را می خوانیم:

"شما می گویید که عقل در جاهایی قلم خود را به زمین می گذارد! در گزاره های منطقی ما چیزی به نام نه عقلی نه غیر عقلی نداریم و هیچ گزاره ای نیست مگر اینکه یا عقلانی است یا ضد عقلانی پس اگر در جایی قلم عقل را بر زمین گذاشتیم ، یعنی مرتکب ضدعقلانیت شده ایم!"

آیا این گفتار  فوق در صدد آن است که عقل ما تمام مصالح و مفاسد را می داند؟ اگر اینچنین است که سخنی خلاف وجدان است و لازمه آن نفی ضرورت قانونگذاری خداوند و نفی شریعت است.

آیا گفتار فوق در صدد آن است که در آن جاهایی که ما تعبد داریم و ملاک قانون شرعی را نمی دانیم چون به علم و حکمت و عدالت قانونگذار(خداوند)ایمان داریم این تعبد عین عقلانیت است و گزاره ای عقلانی است؟ اگر چنین است که نقض و نقدی بر گفتار ما محسوب نمی شود.

گفتار چهارم: نقد اندیشه اکتفا به قرآن و شعار مزخرف حسبنا کتاب الله

نقد این اندیشه را در اولین گفتارم با آقای فارغی آورده ام به آنجا مراجعه شود ما حصل آن بحث آن است که این اندیشه خود کش است و خود قرآن کریم با منبع قرار دادن سنت معصومین ع آن  سنت را مصدر و منبع اخذ شریعت قرار داده است.

تاریحچه این اندیشه هم به خلیفه دوم علیه اللعنه بازگشت می کند که با این اندیشه مردم را از باب ولایت دور کرد و در سه پروزه جداگانه منع تدوین سنت پیامبر و منع کتابت حدیث و منع از نقل حدیث ضربه ای به پیکره اهل تسنن وارد آورد و شیعه در پناه حجج الهیه علیهم السلام هم به سنت پیامبر و ائمه معصومین دست یازید که در فرصتی مناسب باید آن را توضیح دهم .


اما اندیشه آقای فارغی در برخود با روایات متفاوت است در یک جا چنین فرمودند که :

در جوابیه شماره دومشان فرموده اند:از همه مهمتر انگار نماز آیات در قرآن ذکر شده است و من چون پی به مصلحت آن نبرده ام آن را رد کرده ام!

در جوابیه اولشان نیز فرموده اند:این انتسابات و روایات معتبر نیستند و نگفته ام اگر معتبر باشند هم نمی پذیرم!

اما اینکه اندیشه اکتفا به قرآن را بخواهیم بر عهده آقای فارغی بگذاریم نه از کلمات ایشان بر می آید و نه هیچ شیعه ای این سخن را می گوید آنچه که ایشان با آن استدلال مغالطه ای وجوب نماز آیات را مخالف درک قطعی عقل دانسته اند و به کبرای صحیحی روی آوردند که هر آنچه مخالف درک قطعی عقل است از وحی نیست از این روی روایات وجوب نماز آیات را کنار گذارده اند لذا ما اگر ایشان به وجه مغالطه شان را دریابند تنافی با ادراک قعطی عقل کنار می رود و بعد با اسناد معتبر که ارائه خواهیم داد وجوب نماز آیات اثبات می شود امر که هیچ مجتهدی مخالف با آن نیست.

سخن آخر:

بر اساس آنچه گفته آمد  دوباره تقاضای آن دارم که بحث را متمرکز و منحصر در کاربرد عقل در رابطه با احکام شرعی کنیم و به وجه مغالطه توجه بفرمایید و از آن جواب بدهید.

می خواستم در گفتاری ویژه اسناد روایی وجوب نماز آیات را مورد واکاوی قرار دهم اما تا مشکل استدلال عقلی آقای فارغی حل نشود بحث روایی فایده ای نخواهد داشت .

  

والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته

سید مرتضی حسینی کمال آبادی

18/آذر/1391










 
تصریحی بر وجه مغالطه چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/17---ساعت: 7:28 عصر

نقدی روش شناختی شماره چهارم

دوست عزیز وجه مغالطه را من در تمام نوشته های قبل و در همین نوشته گفته ام  به خاطر اینکه حقا شما را دوست دارم  وجه مغالطه را به طور متمرکز تقریر می کنم :

بین آنجا که عقل مصلحت حکمی را ادراک نمی کند یعنی در حیطه علم خود نمی داند به زبان ساده تر قلم خورد را زمین گذارده با آنجا که حکم به قبح و ظلم و .....و اقسام محال ها می کند تنافی و فرقی روشن است.

فرق روشن آن بین آنجا است که عقل توان ورود ندارد و بین آنجا که ورود پیدا می کند و وجه قبح و امثال آن را بیان می کند.

در واقع قسم اول امر عدمی (عدم ادراک) و قسم دوم امری وجودی (ادراک محال و..)است.

عقل در نسبت به هر حکمی از قوانین شرعی که از قسم اول است(عدم ادراک ملاک قانون شرعی) تعبد به قانون شرعی دارد.

عقل نسبت به هر حکمی که از قسم دوم است (ادراک قبح و ظلم و تناقض و...) کاشف از الهی نبودن آن حکم است.

شیوه استدلال شما از قسم اول است کبرای استدلال شما از قسم دوم  یعنی به عبارتی روشن در 5شماره از هشت شماره استدلال مقدمه ای اینجنیننی سامان دهی کردید که در استدلال اینچنین می شود:

مقدمه اول: ملاک وجوب نماز آیات را عقل نمی داند(هر آنچه به عنوان ملاک مطرح می شود را ملاک نمیداند و هرچه سعی می کند ملاکی نمی یابد)

مقدمه دوم:هرچه با حکم قطعی عقل در تعارض باشد از شرع نیست .

نتیجه:وجوب نماز آیات از شرع نیست.

وجه مغالطه آن است که حد وسط در مقدمه اول«عقل نمی داند» با حد وسط در مقدمه دوم(عقل تعارض میداند) یکی نیست.

دوست من مسئله گفتگوی ما «استدلال شما بر رد وجوب نماز آیات است » شما این بحث را حل کنید و انقدر دنباله فرع جدید نروید ما در این فضای ضیق یک مسئله را بتوانیم حل کنیم بهتر از آن است که ده مسئله طرح کنیم و به هیچ یک نرسیم تازه من برای حل آن یک مسئله هم خواستم به صورت تلفنی برای شما وقت بگذارم که عذر آوردید ولی بدانید که مباحثات متمرکز روی یک مسئله انسان را بهتر به  نتیجه می رساندلذا از استدلال در کاربرد عقل در ملاک وجوب نماز آیات صحبت کنیم. لذا به بررسی و گفتار جدید پیرامون نماز قضا هم نمی پردازم .

                             بس که فزودی بر او بر گ و ساز گر تو بیبینی نشناسیش باز




 
نقدی روش شناختی ش سوم مغالطه ای بزرگ چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/9/17---ساعت: 1:3 عصر


نقدی روش شناختی ش سوم مغالطه ای بزرگ

دوست گرامی ما زحمت کشیدن و گفتاری دوباره را رقم زدند .

کوتاه و متمرکز سخن می گویم:

1-      ایشان نیافتن عقل،ملاک حکم وجوب نماز آیات را؛دلیل بر تنافی این وجوب نماز آیات با عقل قطعی دانسته است و این مغالطه ای بزرگ است که ایشان باید بیشتر در آن دقت کند.

 بین آنجا که عقل می گوید: در میان این احتمالاتی که می دهم ،ملاک حکم وجوب نماز آیات نیست ،با آنجا که می گوید :این لازمه چعل این حکم تناقض ،اجتماع نقیضین، اجتماع ضدین، و ظلم و....است فرقی روشن است و این رو باهم جا زدن مغاطه است.

3-      دوست گرامی من واقعیت را عرض می کنم خدایی ناکرده قصد تنقیص شما را ندارم ولی شما اساسا بی خبر از مبادی اجتهاد شیعه هستید نه کم خبر.

از این روی سخنانی می فرمایید که هیچ فردِ آشنای با مبادی اعتقادی شریعت و سیستم اجتهاد شیعه نمی زند و صد البته بنده حاضرم که برای شما وقت بگذارم تا کمی با این سیستم آشنا شوید و  از ادله آن باخبر وگرنه با این وضعیت خود را سخره خاص و عام خواهید کرد.

بنده از شما خواهش می کنم تفکر نوشته  خود را متمرکز بفرمایید بروی کاربرد صحیح و ناصحیح عقل، در برخورد با قوانین شرعی – آن کبرای کلی که هر آنچه که با عقل قطعی در تنافی باشد از شرع نیست مورد قبول است اما شما در خصوص صغری( مقدمه اول) یعنی نماز آیات دچار مغالطه شده اید و بعد از این رهگذر به مشکلات عدیده دیگری مبتلی گردیده اید.

از موضوع گفتگو هم خارج شده اید و بحثی را که ما درصدصد تنقیح آن از حواشی غیر مربوط به این بحث بودیم را مبتلی به حواشی بی ربط بسیار نموید که هیچ کدام صحیح نیست .فعلا بحث را متمرکز بفرمایید تا به نتیجه برسیم  اگر دنبال حق و حقیقت هستیم.

سید مرتضی حسینی کمال آبادی

17/9/91



 
Haddade Adel
Haddade Adel