واجب بودن چادر در قرآن/قسمت یکم - چشمه دانش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای نمایش / عدم نمایش پیام های ارسالی در پارسی یار اینجاکلیک کنید

  • + در پی در خواست کاربر گرامی گشت ارشاد که فرموده بودند: حاجی میشه واسه رخ ماهم یک شعر بگی ؟؟ گشت ارشادی و از روی گلت دل ها مات....شه شطرنج به آستان رخت بارها مات
  • + رخت خود را جمع ز پارسی یار کرده بودم بساط خود را پهن در تلگرام کرده بودم مهندس آمد و گفتا که نسناس فراموشکار روزهای آس و پاس بیا در دست خود گیر این یک رباط است پیام از دور بفرست نوعی انعکاس است منم توبه ز کار خویش کردم بساطم را به پارسی پهن کردم خداوند به حق هشت و چارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی چشمه دانش تقدیم به مهندس فخری زید عزه
  • + آیت الله ابوالقاسم علیدوست: امام خمینی قدس سره شعار اصلی خود را بر رفتن شاه متمرکز کردند. امام رأس هرم قدرت پهلوی را نشانه گرفته بود و به خوبی بر این امر واقف بودند که با رفتن شاه، رژیم پهلوی نیز خواهد رفت. امام خمینی قدس سره برای پشتوانه نظریه «شاه باید برود » به شعارهای مردم استناد می کردند و می فرمودند:الآن تمام مردم ایران از بزرگ و کوچک شعارشان بر رفتن شاه است.
  • + آیت الله سید علی حسینی آملی: تمام مشکلات جامعه بشری به خاطر این است که از خواسته فطرت خود دور مانده‌اند. ما اگر به وجدان خودمان برگردیم بیدار می‌شویم.
  • + رمز إحرام رمز احرام این است که که کاری را که دیگران به مجرد وفات با تو می کنند تو با خود بنما! لباس ها را در آور، غسل کن، کفن بپوش، تسلیم ربّ شو، حزین باش و آماده فاصله گرفتن از عادات ترک مأنوس ها ، خائف و امیدوار باش.
  • + آیت الله علیدوست: دنیای امروز در شرایطی است که چه مسلمان و چه غیر مسلمان بیش از هر زمان دیگر احتیاج به رفتار فاطمی دارد و هرچه که زمان پشت سرگذاشته می‌شود این احتیاج بیشتر می‌شود که ما به الگویی همچون حضرت زهرا(س) نیازمندیم.
  • + .
  • + چندی است چو عبد یاغی گشتم با جرم و جنایت باغی گشتم با لطف خدا و ابواب نجاب از بی راه ها بازیافتی گشتم **************** سرهم بندی از چشمه دانش
  • + بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم بر لبم حوقله و به ذکر حق مشغولم بعد مرگم چه هراس ز آمبولانس و تشییع بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم سروده جشمه دانش اسفند 1394 ************* حوقله در زبان عربی مخفف لا حول و لا قوة الا بالله است.

طراحی این قالب توسط امیرحسین قدرتی انجام شده است


     
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   

              آماربازدید:

              امروز: 23

              دیروز: 271

              کل: 460511

Haddade Adel
Haddade Adel
واجب بودن چادر در قرآن/قسمت یکم چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/11/13---ساعت: 11:56 عصر

جستارهایی در نسبت نظام اسلامی با مقوله حجاب


جستارهایی در نسبت نظام اسلامی با مقوله حجاب درگفت وگوی «جوان»
با آیت الله حاج شیخ محمد جوادفاضل لنکرانی



باتشکر ازحضرتعالی به لحاظ شرکت در این گفت وشنود، همانگونه که استحضار دارید موضوع مصاحبه ما، بررسی نسبت نظام اسلامی با مقوله حجاب است.طبعا در این مورد باید از نگاه قرآن به این امر و استنتاجاتی که از آن میتوان انجام داد آغاز نمود. درخدمت شما هستیم.

بسم الله الرّحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین


بنده هم در ابتدا تشکر می‌کنم از اهتمام جنابعالی و روزنامه محترم جوان بر مسئله بسیار مهم حجاب که یکی از احکام ضروری اسلام است. امروز در جامعه ما ابعاد مختلفی درباره مسئله حجاب مطرحند، بحث‌های نظری و اجرایی این حکم و نیز سوال مهمی که این روزها مطرح است که آیا اصولاً حکومت، اعم از اسلامی و غیراسلامی،  به‌ خصوص حکومت اسلامی نسبت به امر حجاب زنان وظیفه‌ای دارد یا نه و اگر وظیفه‌ای دارد، این وظیفه چیست؟

مقدمتاً باید عرض کنم که همه کسانی که می‌خواهند این مباحث را دنبال کنند، باید در درجه اول به مبانی عمیق و نظری این موضوع توجه داشته باشند و پس از آن‌ که مبانی عمیق نظری آن مورد قبول واقع شدند و دیگر در آنها تردیدی نبود، نسبت به جنبه های عملی و اجرایی آن بپردازیم. خود ما هم معتقدیم که این بحث، جوانب مختلفی دارد و باید همه آنها مورد توجه قرار گیرند.

برای بسیاری از افراد مخصوصاً زنان ما این سئوال هست که آیا اساساً قرآن کریم در باره حجاب دستوری دارد یا ندارد؟ این سئوال را به این دلیل مطرح می‌کنم که در بعضی از سایت‌ها و نوشته‌ها، در باره برخی از آیات حجاب که توسط همه مفسران و فقها یا اغلب آنها مورد استناد قرار گرفته اند و روشن هم هستند، اشکالات بسیار سستی مطرح شده و با تردیدهای بی‌پایه خواسته‌اند در دلالت اینها خدشه وارد کنند.

در قرآن کریم آیات حجاب در دو سوره مهم احزاب و نور: در سوره احزاب آیات 53، 55 و 59  و در سوره نور آیات 95 تا 102 آمده‌اند. هر چند در قرآن سوره نور مقدم بر سوره احزاب است، اما تاریخ نزول آیات حجاب در سوره احزاب مقدم بر تاریخ نزول آیات حجاب در سوره نور است.

در سوره احزاب  مهمترینِِ آیات حجاب، آیه 59 هست که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا».

این آیه شریفه از آیات بسیار محکم در بحث حجاب است و نکات بسیار مهمی در آن وجود دارند. خدا می‌فرماید: «ای نبی ما! به زنان و دختران خودت و زنان مؤمنین ـ‌ که این نساء المؤمنین تمام زنان مؤمن تا روز قیامت را شامل می‌شود ـ به ‌عنوان یک تکلیف مسلّم و نه به‌ عنوان یک حق بگو «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ». در اینجا نکته‌ای که برای خیلی‌ها مطرح است و من در رساله‌هایی که در باره حجاب نوشته می‌شوند، بارها دیده‌ام، کلمه « یدنی» است که اگر با «عَلی» بیاید، یک معنا دارد، اگر با«اِلی» بیاید، معنای دیگری دارد. با کلمه «اِلی» به معنای نزدیک کردن است.

در بسیاری از کتاب‌هایی که در باره حجاب نوشته شده‌اند، دیده‌ام که این را به معنای نزدیک کردن می‌گیرند وطبعا تا آخر آیه را نادرست معنا می‌کنند، درحالی که کلمه «یُدْنِینَ» اگر با کلمه «عَلی» بیاید، از نظر ادبی و عربی به معنای آویزان کردن است، نه به معنای نزدیک کردن. پرده‌ای را که روی دیواری آویزان می‌کنند و آن را می‌پوشاند، می‌گویند «یُدْنِینَ عَلَیه» یا «یُدْنِی عَلَیه» ـ طبق این آیه حجاب یک تکلیف مسلم است نه حق که امر اختیاری باشد.

اما آنچه که در این آیه شریفه بسیار مهم است، کلمه «جلباب »است. جلباب، هم از نظر لغت و هم از روایاتی که از صحابه رسول خدا(ص) وارد شده و هم کلمات نهج‌البلاغه و نیز تعبیرات شعرا و کلمات مفسرین، غالباً و اکثراً به معنای پوشش سرتاسری است. جلباب پوششی است که از سر تا پای انسان را می‌پوشاند و علاوه بر آن خصوصیت دومی که در جلباب است آن است که پوشش رویی است یعنی باید پوشش روی پوشش باشد.

آیا در آن زمان به نوع خاصی از پوشش، «جلباب» اطلاق می‌شده یا قابل تعمیم به مطلق جلباب است؟

به بعضی از معانی‌ای که لغویین بیان کرده‌اند اشاره می‌کنم و به‌راحتی مشخص می‌شود که جلباب چه معنایی دارد. در مقاییس‌اللغه(1) در باب معنای جلباب آمده است: «شیء یغشی شیئا»، یعنی خاصیت و اثر  جلباب این است که چیزی است که چیز دیگری را کاملاً می‌پوشاند نه این‌که به‌صورت ناقص بپوشاند و این نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد.

در صحاح‌اللغه جوهری(2) که یکی از کتب لغت بسیار معتبر است، آمده است که: «جلباب به معنای مِلَحفه است». مِلَحفه همان چیزی است که ما در عرف به آن لحاف می‌گوییم و لحاف چیزی است که به هنگام خواب همه بدن انسان را می‌پوشاند.

در لسان‌العرب(3) آمده است: «جلباب ثوب اوسع من الخمار». خِمار همان مقنعه است. در بعضی از آیات قرآن آمده است که زنان باید: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ»(4) خِمار مقنعه‌ای است که سر و گردن تا شانه‌ها را می‌پوشاند و گفته است که جلباب از این وسیع‌تر است. در آخر هم می‌گوید جلباب به معنای مِلحفه است.این سه کتابی که نام بردم، تقریباً ارکان شناخت لغت عرب هستند، یعنی کسی نمی‌تواند در باره جایگاه آنها مناقشه کند و بگوید این‌ها ملاک نیستند.

هنگامی که به کتب لغت مراجعه می‌کنیم، جلباب دقیقاً همین چادری است که ما امروز داریم و به زنان توصیه می‌کنیم. جلباب یک پوشش سراسری است، اگر پوششی بخشی از بدن را بپوشاند و بخش دیگری را نپوشاند، جلباب نامیده نمی‌شود. جلباب باید تمام بدن را بپوشاند. به عبارت دیگر از مجموع کتب لغت استفاده می‌شود که معنای حقیقی و اولی و اصلی جلباب همان پوشش سراسری است.

لغات عرب یک معنای حقیقی دارند و در برخی اوقات مجازاً هم استعمال می‌شوند. گاهی اوقات جلباب به معنای مقنعه هم به کار رفته، ولی جلباب در معنای اصلی خود، با مراجعه به کتب لغت عرب، چیزی است که جمیع بدن را بپوشاند .

حالا به سراغ کتاب‌های فارسی خودمان میرویم. در فرهنگ مقامات حریری(5) آمده است که جلباب همان چادر و تن‌پوش روئی است، بنابراین از نظر لغت هیچ تردیدی وجود ندارد که اکثر لغویون جلباب را چادر معنا کرده‌اند.

در اینجا به کلمات مفسرین مراجعه می‌کنیم، از جمله ابن‌عباس(6) که ازاهل سنت است و مفسرین روی حرف‌های او خیلی تکیه می‌کنند. او می‌گوید جلباب: «الذی یَستُر مِنَ الفَوق الِی الاَسفل»: از بالا تا پایین بدن را می‌پوشاند.

نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) غیر از معانی بلندی که در آن هست، به عنوان یک کتاب لغت مرجع در بین عرب بسیار مطرح است...

یعنی علاوه برمفاهیم، جنبه بلاغی آن هم مورد نظر است...

جنبه بلاغی یک طرف، از جنبه الفاظی هم که امیرالمؤمنین(ع) استعمال فرموده، بسیار مورد توجه است. حضرت این عبارت را دارند: «مَن اَحَبنَّا اهل البیَت فَلیَسَتعَد للِفقر جِلبابا»: یعنی کسی که ما اهل بیت(ع) را دوست دارد، ازفقر جلبابی را برای خودش آوه برمفاهیم، جنبه بلاغی آن هم مورد نظر است...

جنبه بلاغی یک طرف، از جنبه الفاظی هم که امیرالمؤمنین(ع) استعماوی که جلباب حیا را از خود دور کند، غیبتش اشکال ندارد. و روشن است که مراد آن است که حیاء همه وجود و اعضاء و جوارح را دربر گیرد در اشعار عرب هم جلباب به معنای لباسی است که از بالای سر تا پایین بدن را می‌پوشاند.

غیر از اینها مؤیداتی هم از تاریخ بیان می‌کنم.در قضیه خطبه معروف حضرت زهرا(س)، وقتی که حضرت می‌خواستند به مسجد بروند و خطبه بخوانند، آمده است: «لاثت خِمارها علی رأسها و اشتَملت بجلبابها»، یعنی حضرت مقنعه را بر سرشان پیچیدند و بعد جلبابی هم روی آن قرار دادند. یعنی نه ‌تنها از لغت جلباب استفاده می‌شود که یک پوشش سراسری است، بلکه پوشش روی پوشش هم است...

لباس روئی...

بله، و لذا در مقامات حریری تعبیر به تن‌پوش روئی می‌کند.

در جلد پنجم دُرّ المنثور سیوطی(7) صفحه 221، ام‌سلمه از عایشه نقل می‌کند که وقتی این آیه شریفه نازل شد: «یدنین علیهن من جلابیبهن خرج نساء الأنصار کان على رؤوسهن الغربان من أکسیة». بعد از آن ‌که پیامبر(ص) به زنان خود فرمودند که باید جلباب را بر خود بپوشانید، آنان به‌گونه‌ای از خانه خارج شدند گویی بر سر آنها پوششی سیاه است، یعنی حتی اشاره دارد به این‌ که پارچه روئی مشکی هم بوده است: «الغربان من اکسیة» که اکسیه جمع کساء است و کساء به معنای لباس مشکی است که آنها پوشیده بودند. یعنی زن‌های انصار با لباس‌ها و چادرهای مشکی از منزل بیرون می‌آمدند.

باز مؤید دیگر روایتی است که از پیامبر(ص) وارد شده است که فرموده‌اند: «لغیر ذی محرم اربعة اثواب درع، خمار، جلباب، ازار» درع همان پیراهن است، خِمار مقنعه است و جلباب را چیزی غیر از خِمار قرار داده است. برخی دنبال این هستند که بگویند جلباب همان خِمار و در واقع همان مقنعه است، درحالی که جلباب، خِمار نیست و این روایت هم آن را چیزی جدای از مقنعه قرار داده است.

در احکام القرآن ا‌بن عربی مالکی آمده است: «اختلف الناس فی الجلباب علی الفاظ متقاربه، عمادها انه الثوب الذی یستتر به البدن»: در معنای جلباب اختلاف شده است، اما آن چیزی که می‌توانیم به آن اعتماد کنیم لباسی است که تمام بدن را می‌پوشاند.در تفسیر نسفی(8)، تفسیر ابوالفتوح(9)، تفسیر شریف لاهیجی(10) و چند تفسیر دیگرهم تصریح شده که جلباب همان چادر است.

نتیجه اینکه اکثر لغویین جلباب را چادر معنا کرده‌اند، آن هم لغویینی که قولشان در فقه و حدیث و به نحو عموم در کلام عرب مورد قبول است. چنین مؤیداتی هم آوردیم که دلالت بر این دارد که جلباب همان چیزی است که عنوان چادر را دارد.

غیر از تمام اینها در خود این آیه، دو شاهد داریم که از این دو شاهد می‌توان بخوبی استنباط کرد که جلباب به خِمار و مقنعه نمی‌گویند و در این آیه مراد از جلباب، خِمار نیست. در آیه‌ای: «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ» دارد و در آیه دیگری دارد: «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ». این نکته بسیار مهمی است. در آنجا دارد «بِخُمُر» و در اینجا دارد «مِن جَلابِیبِهِنَّ». این «مِن»، مِنِ تبعیضیه است، یعنی اینها بیایند و بعضی از این جلباب را بر خود آویزان کنند، طوری که همانند پرده‌ای باشد که آویخته می‌شود. دو شاهد یکی کلمه مِن هست و یکی کلمه عَلیهن. می‌گوید علیهن، نمی‌گوید علی وجوهن. باید به این نکته توجه کرد که آیه نمی‌گوید علی وجوههن، بلکه می‌گوید علیهن، یعنی جلباب را بر تمام وجودشان آویزان کنند. خمار یعنی مقنعه طوری است که نمی‌توان بعضی از آن را استفاده کرد اما جلباب به جهت وسعتی که دارد برای پوشش از بعضی از آن استفاده می‌شود. خمار و مقنعه همه سر را می‌پوشاند لذا فرموده بخمرهنّ و نفرموده من خمرهن.

نهایتاً بایدگفت اگر واقعاً کسی انصاف داشته باشد، محقق باشد و واقعاً به دنبال اینکه ببیند در لغت عرب جلباب چه مفهومی دارد، تردید نخواهد کرد که مراد از جلباب، همین چادر است. البته گاهی اوقات مجازاً برای مقنعه استعمال شده و ممکن است مجازاً برای پیراهن هم استعمال شده باشد، (همین استعمال مجازی برخی را به اشتباه انداخته و فکر کرده‌اند یکی از معانی حقیقی جلباب همان خمار و مقنعه است در حالیکه علاوه بر فرق لغوی، در قرآن بین خمار و جلباب فرق گذاشته شده است) اما معنای اصلی که اکثر لغویین و فصحا و شعرای عرب، نهج‌البلاغه و کتب دیگر به او اعتماد کرده‌اند، جلباب همان چادر است.

واقعاً اگر کسی بخواهد این حرف را رد کند و بگوید در قرآن حرفی از چادر زده نشده است، این آیه را چگونه تفسیر می‌کند؟ همه این آیه را به این شکل معنا و تفسیر کرده‌اند که زن باید یک پوشش روئی کامل داشته باشد که ما از آن تعبیر به چادر می‌کنیم. در این آیه به هیچ‌ وجه نمی‌توان احتمال داد که مراد از جلباب پیراهن است زیرا که با توجه به حکمتی که ذکر شده (ذلک ادنی ان یعرفن) هیچگونه تناسبی بین پیراهن و بین این تعلیل و حکمت نیست. بنابراین مطلبی که در این روزها از برخی قلمها صادر شده و گفته‌اند چون یکی از موارد استعمال جلباب همان پیراهن است پس آنچه که باید پوشیده شود از گردن به پایین است، ناشی از تعمّد بر نرسیدن به واقع و حقیقت است.

هر کسی که مقداری تبحّر در استعمالات عرب و در آیات قرآن داشته باشد می‌تواند به خوبی بفهمد که در این آیه به هیچ‌وجه نمی‌توان از جلباب، پیراهن را اراده نمود چون اولاً با حکمت مذکور سازگاری ندارد و ثانیاً با ادناء تناسبی ندارد. جلباب باید پارچه‌ای باشد که امر به ادناء نسبت به آن قابل تحقق باشد و این در پیراهن صدق نمی‌کند. بالاخره تردیدی نیست چه جلباب را به روپوش سراسری معنی کنیم و چه به خمار و مقنعه در هر صورت آیه شریفه به خوبی دلالت بر وجوب پوشش موی سر و صورت و گردن و سینه دارد.

این نکته نباید مورد غفلت قرار گیرد که کلمه خمار و مقنعه در عرب فقط در زن استعمال می‌شود اما کلمه جلباب عمومیت دارد در مردها هم استعمال می‌شود. این مطلب قرینه خوبی است که جلباب وسیع‌تر از مقنعه است.

صرف نظر از دلالت آیه و به خصوص دلالت بر معنای جلباب، عده ای مدعی شده‌اند که این آیه مختص به زمان رسول اکرم (ص)است و اطلاق ندارد.

بعضی از افراد می‌گویند این آیه مربوط به زمان رسول خدا بوده که عده‌ای از جوانان هرزه، زنان را اذیت می‌کردند، درحالی که دو نکته بسیار مهم در این آیه وجود دارد که این احتمال را رد کند. یکی این‌ که در اینجا کلمه نساء المؤمنین آمده است، یعنی تمام زنان مؤمن الی یوم القیامه و نمی‌گوید فقط نساء مؤمن ِزمانِ ِ خودت یا نساء مؤمنی که مورد اذیت واقع می‌شوند. می‌گوید نساء مؤمنین، چه آنهایی که در زمان خودت اذیت می‌شون حالیکه علاوه بر فرق لغوی، در قرآن بین خمار و جلباب فرق گذاشته شده است) اما معنای اصلی که اکثر لغویین و فصحا و شعرای %‌گیرند. در این آیه نفرموده فقط کسانی که مورد اذیت قرار می‌گیرند از حجاب استفاده کنند.

سئوال دیگر این است که کلمه «قل» در آیه شریفه برای چیست؟ موارد دیگری هم در قرآن داریم که آیه با «قل» شروع می‌شود. برخی از تکالیف بدون این کلمه آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ»(12)، اما کلمه «قل» که در بعضی از تکالیف آمده است، مثل «إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدّارُ اْلآخِرَةُ عِنْدَ اللّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» یا «قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدى» یا «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ...» در این‌گونه موارد می‌خواهد دو مطلب را بگوید: یکی اصل ابلاغ تکلیف است و دوم این‌ که رسول ما! باید به این امر اهتمام بورزی و پیگیری کنی. این‌ که می‌گوید: «قل یا ایها النبی...»، معنایش این نیست که یک بار بگو و دنبال کارت برو. در مباحث تفسیری اثبات شده است که کلمه «قل» برای این است که به رسول خدا بفرماید این کار باید پیگیری شود. در عرف ما، وقتی می‌خواهند بگویند مسئله‌ای باید گفته شود، به کسی می‌گویند برو بگو. این به این معنا نیست که فقط برو و بگو، بلکه یعنی قضیه را دنبال و پیگیری کن وبدان  اهتمام داشته باش.

نکاتی که در آیه وجود دارند بخوبی روشن می‌کنند که این امر، یک تکلیف روشن و مسلم از تکالیف الهی است که زن‌ها باید جلباب داشته باشند و کسی نمی‌تواند در این معنا تردید کند. بعد هم می‌فرماید: «ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ»(13) که یعنی «یعرفن بانهن من اهل العفة»، یعنی وقتی زن چادر سر می‌کند، در جامعه می‌گویند این زن اهل عفت و پاکدامنی است. ‌البته نمی‌خواهم بگویم هر زنی که چادر سر می‌کند واقعاً هم این‌ طور است‌، ولی این یکی از علائم ظاهری است بر این ‌که می‌خواهد در ظاهر هم اعلام کند که من اهل عفت و پاکدامنی هستم. طبیعی است که وقتی زنی چنین اعلامی می‌کند، مورد آزار افرادوجوانان هرزه و شهوتران قرار نمی‌گیرد. فکر می‌کنم برای این‌که وجوب چادر برای همه زن‌ها تا روز قیامت را از این آیه استفاده کنیم، این مقدار کافی باشد.

پس براساس نکاتی که فرمودید، شما آنچه را که امروز به عنوان اشکال حجاب اسلامی مطرح می‌شوند که غیر از چادر است، حجاب اسلامی نمی‌دانید.

جلباب چیزی است که از سر تا پا را بپوشاند و علاوه بر سر و قسمت عمده‌ای از صورت تمام بدن را طوری بپوشاند که عفت و عفاف بر آن صدق کند و این در فرضی است که خصوصیات اندام زن را نیز بپوشاند، یعنی مانتو به هیچ‌ وجه عنوان جلباب را ندارد. مقنعه که فقط سر و گردن را می‌پوشاند جلباب نیست (در آیه خماز تأکید مهم روی پوشش جیوب یعنی گردن و اطراف آن است). جلباب آن روپوش سراسری است که از بالای سر تا پایین را می‌پوشاند و این جز چادری که در زمان ما متعارف است، چیز دیگری نمی تواند باشد.

در مطلبی که از قول ام‌سلمه به عایشه نقل کردم مشخص است وقتی آیه نازل شد، زنان به شکل چادرامروزی ـ‌حتی به رنگ مشکی‌ـ از خانه بیرون می‌آمدند. حتی گفته‌اند برخی از صحابه پیامبر می‌گفتند پوشش زن باید به اندازه‌ای باشد که فقط چشم‌هایش باز باشد و بتواند جلوی پایش را ببیند. بعضی از فقهای ما به همین آیه استناد کرده‌اند که حتی پوشش صورت هم برای زنان لازم است، اما بعضی‌ها گفته‌اند پوشش صورت و دست لازم نیست. این در مورد اصل دلالت. این مطلب را باید مورد توجه قرار داد که برخی فکر می‌کنند این آیه شریفه در مقام تمایز بین زن‌های حره و زن‌های کنیز است و خداوند متعال می‌فرماید که اگر زن‌های حُر نخواهند از زن‌های کنیز جدا شوند از جلباب استفاده کنند در جواب این فکر باطل باید گفت:

اولاً: با مراجعه به تاریخ روشن می‌شود که قبل از نزول این آیه شریفه کاملاً مایز بین زن‌های حر و کنیز وجود داشته، از نظر وضع لباس کنیزها لباس‌های مخصوص داشتند و همه تشخیص می‌‌دادند که آنها کنیز هستند.

ثانیاً: برای بیان این مطلب دیگر نیازی نبود بر عنوان کلی نساء المؤمنین تکلیفی را متوجه کند.


 
Haddade Adel
Haddade Adel