وسواس وراههای درمان آن(1) - چشمه دانش
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای نمایش / عدم نمایش پیام های ارسالی در پارسی یار اینجاکلیک کنید

  • + در پی در خواست کاربر گرامی گشت ارشاد که فرموده بودند: حاجی میشه واسه رخ ماهم یک شعر بگی ؟؟ گشت ارشادی و از روی گلت دل ها مات....شه شطرنج به آستان رخت بارها مات
  • + رخت خود را جمع ز پارسی یار کرده بودم بساط خود را پهن در تلگرام کرده بودم مهندس آمد و گفتا که نسناس فراموشکار روزهای آس و پاس بیا در دست خود گیر این یک رباط است پیام از دور بفرست نوعی انعکاس است منم توبه ز کار خویش کردم بساطم را به پارسی پهن کردم خداوند به حق هشت و چارت زما بگذر شتر دیدی ندیدی چشمه دانش تقدیم به مهندس فخری زید عزه
  • + آیت الله ابوالقاسم علیدوست: امام خمینی قدس سره شعار اصلی خود را بر رفتن شاه متمرکز کردند. امام رأس هرم قدرت پهلوی را نشانه گرفته بود و به خوبی بر این امر واقف بودند که با رفتن شاه، رژیم پهلوی نیز خواهد رفت. امام خمینی قدس سره برای پشتوانه نظریه «شاه باید برود » به شعارهای مردم استناد می کردند و می فرمودند:الآن تمام مردم ایران از بزرگ و کوچک شعارشان بر رفتن شاه است.
  • + آیت الله سید علی حسینی آملی: تمام مشکلات جامعه بشری به خاطر این است که از خواسته فطرت خود دور مانده‌اند. ما اگر به وجدان خودمان برگردیم بیدار می‌شویم.
  • + رمز إحرام رمز احرام این است که که کاری را که دیگران به مجرد وفات با تو می کنند تو با خود بنما! لباس ها را در آور، غسل کن، کفن بپوش، تسلیم ربّ شو، حزین باش و آماده فاصله گرفتن از عادات ترک مأنوس ها ، خائف و امیدوار باش.
  • + آیت الله علیدوست: دنیای امروز در شرایطی است که چه مسلمان و چه غیر مسلمان بیش از هر زمان دیگر احتیاج به رفتار فاطمی دارد و هرچه که زمان پشت سرگذاشته می‌شود این احتیاج بیشتر می‌شود که ما به الگویی همچون حضرت زهرا(س) نیازمندیم.
  • + .
  • + چندی است چو عبد یاغی گشتم با جرم و جنایت باغی گشتم با لطف خدا و ابواب نجاب از بی راه ها بازیافتی گشتم **************** سرهم بندی از چشمه دانش
  • + بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم بر لبم حوقله و به ذکر حق مشغولم بعد مرگم چه هراس ز آمبولانس و تشییع بنده عمریست که به تشییع بدن مشغولم سروده جشمه دانش اسفند 1394 ************* حوقله در زبان عربی مخفف لا حول و لا قوة الا بالله است.

طراحی این قالب توسط امیرحسین قدرتی انجام شده است


     
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   

              آماربازدید:

              امروز: 353

              دیروز: 127

              کل: 456614

Haddade Adel
Haddade Adel
وسواس وراههای درمان آن(1) چاپ فرستادن به ایمیل
تاریخ:91/6/14---ساعت: 5:36 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم
وسواس وراههای درمان آن
وسواس
وسواس چیست و از کجا نشأت می‌گیرد؟
واژه وسواس در اصل صدای آهسته‌ای است که از به هم خوردن زینت آلات بر می‌خیزد.سپس به هر صدای آهسته گفته شده و بعد از آن به خطورات وافکار نا‌مطلوب که در انسان پیدا می‌شود ،اطلاق گردیده .
در اصطلاح مرضی است که موجب شک وشبهه شدید در فکر وعمل می‌شود خصوصا در رعایت احکام عبادی  و باب طهارت ونجاست و بهداشت و...
افرادی که به این مرض مبتلایند  بسیاری از اشیاء و اشخاص را ناپاک می‌دانند و یا اینکه در عدد رکعات نماز خود شک می‌کنند و یا اینکه در پاکی و ناپاکی خود دائماً‌ در تردید و اضطراب هستند. چنین افرادی غالباً نسبت به دیگران سوءظن داشته و هیچ گاه از عبادات خود لذت نمی‌برند. اینان سالیانی در عبادات احتیاط پیشه می‌کنند اما باز هم به آرامش و طمأنینه قلبی نمی‌رسند. هرگز با دست خیس خود اشیاء را لمس نمی‌کنند، از بدن عرق کرده‌ی خود و دیگران به جهت سرایت نجاست ترسانند، پای و کفششان را دائماً‌ می‌شویند، نیم‌خوردة دیگران را هرگز نمی‌خورند، اگر نجاستی را در گوشه‌ای ببینند تا چندین متر اطراف آن را می‌شویند، پس از هر بیرون رفتنی از منزل، به زیر آب حمام می‌روند، اگر کودکی به یکی از وسایل منزلشان دست زد، آن وسیله را به زیر آب می‌گیرند ولو اینکه علم به خرابی آن وسیله پس از شستشو داشته باشند و یا اینکه آن وسیله را غرق در نایلون و پلاستیک می‌کنند، هر زمین خیسی را نجس می‌دانند، نوعاً اشیاء را با حائلی لمس می‌کنند و... تصدیق می‌فرمائید چنین کسی نه تنها از زندگی دنیوی خود لذت نمی‌برد بلکه هیچ وقت به اسرار و حقایق عبادات نائل نمی‌شود، ذوق و شوق عبادت و تفکر در موجودات نظام هستی از او گرفته می‌شود، کسالت و ضعف روحی شدیدی عارضش می‌شود، گوشه‌گیر و کم‌حرف می‌گردد و خلاصه اینکه جهنّمی را برای خود و اطرافیان خلق می‌کند.
همانطورکه از مصادیق ذکر شده روشن است این بیماری در یک تقسیم بندی کلان به دو قسم فکری و عملی تقسیم می‌گردد از آنجا که وسواس در مرتبه عمل متاثر از فکر نیز می‌باشد از این روی تفکیک اساسی وکلان بین این دوقسم را در ساختار مقاله نگنجاندیم .
در این مقاله سعی بر آن شده که این بیماری خانمان سوز اولا منشأ شناسی شود وراههای صحیح درمان از غیر صحیح مشخص شود و ره توشه‌ای مناسب برای روحانی‌های مبلغ که پر برخورد‌ترین افراد با این بیماران هستند، باشد. ودر هر راه درمان سعی بر آن شده تا عقبه فکری و شرایط فعلی آن بیان شود البته تا آنجا که اقتضای یک مقاله است.

-منشأ شناسی وسواس
اما منشأ چنین حالتی در انسان، دعابات و بازیگری‌های متخیّله و واهمه است ،از قوه خیال متشتت است که با جولانش انسان را در خود غرقه می‌کند وقوت تدبیر را  از او می‌گیرد.
تنبیه:هر چند در علم‌النفس بین متخیله و واهمه و خیال فرق است اما ما در این مقاله برای سهولت در مفاهمه از خیال معنای عامی را اراده می‌کنیم که واهمه ومتخیله را هم بگیرد همچنان‌که اراده می‌کنند.
درچیستی قوه خیال وجولان آن
قوه خیال یکی ازقوای باطنی انسان است که  برزخ میان حس مشترک وقوه عاقله است وکار صورتگری وحفظ آنچه از حوضچه حس مشترک یا ازتفضل قوه عاقله می‌آید را برعهده دارد و بر این کار سررشته شده است چنانکه که قوه باصره بر بینائی .و بدان (خیال)مصوره نیز گویند.مرحوم شیخ‌الرئیس‌بوعلی‌سینا در اشارات می‌فرماید: چیز محسوس ، وقتی مشاهده می‌شود ومتخیل باشد زمانی که حس توناپدید شود ومتخیل باشدوصورت اودر باطن او متمثل گرددمانند زید که او را میبینی ووقتی که از تو پنهان می‌شوداورا خیال می کنی .
وجولانش به تخیلات ردی ودور زدن درمیدان آمال وامانی است وحشر وصحبت با خیالات نوعی از مالیخولیا است که الجنون فنون و وسوسه مورد بحث رشحه ای از آن جنون است وفن وشعبه ای ازآن.
اما این پرنده نا آرام خیال قابل رام شدن وتربیت  است  ودر این تربیت است که مریض وسواسی ما سلامت نفس خود را باز می یابد والله هوالشافی .
البته بحث ازخیال شناخت کارائی وفوائد تطهیر آن در ارتباط با ملکوت ،بحثی مفصل است که پرداختن به آن خارج ازمقصود این مقاله می‌باشد وما در ادامه  به راههای تطهیر این قوه می پردازیم.

1)راههای تربیت وتطهیر قوه خیال ومنشأ زدائی وسواس
تسخیر قوه خیال به واسطه قوه عاقله
عقل که یکتا گوهر انسانی است وحجت باطن خدا ست اگر حاکم بر خیال  باشداو راتوان جولان وتشتت نیست زیرا که مقتضای خیال کثرت ومقتضای عقل وحدت است از این روی مقتضای عقل توحد است ومقتضای خیال تعلق است  مرحوم صدر المتألهین علیه الرحمه در اسفار می فرماید: «اکثر مردم عاقل بالقوه و متخیل بالفعل‌اند زیرا آنچه دارند خیال است و آنچه می توانند به دست بیاورند عقل است. ایشان از کسانی که سنشان بالا رفته و عقل را شکوفا نکرده اند ،تعبیر به «صبیان العقول» می‌کنند یعنی   کودکانی که هنوز عاقل نشده اند.                                                                                 
علامه حسن زاده آملی مد ظله در  این باره می‌فرماید:                                                    
آن که طبیعتش را بر عقلش حاکم گردانیده است، در محکمة هر بخردی محکوم است.
  وبه تعبیری هنگامی که آن گوهری که بین انسان و غیر انسان تمییز می‌دهد،بر جان انسانی حاکم شد،آن وقت است که نام انسان بر او راست می‌آید وگرنه بین او وحیوان فرقی نخواهد بود واساسا انسان به حکومت عقل تعریف میشود نه آنچنانکه عامه مردم می پندارندکه انسان حیوانی است مستوی القامه؛پهن ناخن؛برهنه تن؛ازمو؛به دوپا ره سپر به خانه وکوی هر که را بنگرند که این سان است به گمانشان که انسان است .
اگر جولان قوه خیال به اوج برسد چنان زمام امور را به دست می گیرد که انسان را از کنترل خارج می‌کند و ما آن را مرض دیوانگی نام می‌نهیم.
واگر وسواسی به درمان نپردازد،عاقبت سوء دیوانگی در کمین اوست  .

گر زوسواس خیزد اصل جنون                              به جنون می کشد مرا وسواس 

راههای تسخیر قوه خیال به واسطه قوّه‌ی عاقله

الف)تفکر راه مسلط کردن عقل بر خیال


این گوهر انسانی به نور اندیشیدن  قوت می گیرد زیرا  تفکر غذای عاقله می‌باشد و هر چه از این غذا بهتر ارتزاق کند و مورد تفکر او مشوب به وهم و خیال نشود، او را قوت بنیه است تا آنجا که مالک رقاب گردد و حاکم بر قوا گردد .ازآن پس او در تمام شئون خود عقلانی می‌شود .تمام قوا بر دین ملوک خود در می‌آیند.                                                              
در این مورد علامه حسن زاده آملی مدظله‌العالی می‌فرماید:آنکه در تشخص وجودی خود دقت نماید،ادراکات تمام قوای خود را عقلانی یابد،که از آن تعبیر به ادراک نطقی نیز می‌شود،زیرا خصیصه‌ای که انسان بدان برهمه موجودات مزیت دارد داشتن نفس ناطقه است که عاقله است و نفس به تنهائی همه قوی وعقل سلطان قوی است،پس صفت نطق وعقل در همه آنها منسحب است وبه تعبیر عطر آگین شیخ در چهارم سوم  نفس شفاء:
                            (ان نور النطق کانه فائض سائح علی هذه القوی)
پس لمس انسانی نطقی وعقلی است وهکذا دیگر قوی که همه بر صفت سلطان شانند وکأنّ هر یک عقل متنزل‌اند.
چنان که رئیس قوای حیوانات وهم است واز آن مرتبه بالا تر نمی‌روند و تمام ادراکاتشان وهمی است وکأنّ هر یک از قوای حیوان وهم متنزل است .
لذا انسان از ادراکات حواس خود که همه عقلانی‌اند به کشف مجهولات پی می‌برد و از ظاهر به باطن آنها که عالم قدس انوار علوم و عقول و دیار ملکوت مفارقات و مرسلات وخزائن حقائق است سفر می‌کند به خلاف حیوان که از محسوسات به در نمی رود.بدین سبب انسانهایی که وهم در آنها رسوخ کرده ونقیع شده است ورهزن عقل گردیده است در حد حس وحکم حیوانی ماندهاند واز منزل محسوسات به در نرفته‌‌اند. 
از این روی با موضوع تفکر دادن به بیمار به وفق حال او،می‌توان به درمان او پرداخت، البته شرکت در دروس عقلی به وفق حال او نیز موثراست.
 
ب )استبرای قوه خیال
 در این راه با توجه دادن  قوه خیال به خارج برای قوت پیدا کردن عقل راه را  باز می‌کنیم واساس این راه درمان،گفته حکیمان است که فرموده‌اند:نفس را مشغول کن تا او تو را مشغول نکند.قوه‌ی‌خیال تطهیر نشده همانند حیوان نجاست خواری می‌ماند که در شریعت حکم به بستن او در مکان خاصی و غذای پاک خوراندن به او شده است تا آن حیوان از نجاست خواری پاک شود و در سیری که حق تعالی برای او در نظر گرفته قدم بگیرد.
 مرحوم شیخ‌رئیس‌بوعلی‌سینا قدس‌سره در رساله معاهدات خویش می‌فرماید:
    یحجر علی النفس تخیل ما لا ینبغی او لا فائدةَ فیه فضلاً عن فعله،حتی یصیر تخیل الواجب والصواب هیئةً نفسانیةً.وکذلک یهجر الکذب قولاً وتخیلاً حتی تحدث للنفس هیئةً صدوقةً.
بر این اساس بیمار از خواندن رمان ودیدن فیلم های تخیلی  در طول درمان ممنوع است چرا که برای خیال متشتت اوغذای نا پاک است.
همو در مورد استبرای قوه خیال می‌فرماید :
   اشتغال النفس بالحواس الظاهرة وصرف القوة المصورة الی الحواس الظاهرة وتحریکها بما یورد علیها منها حتی لاتسلم للمتخیلة المفکرة فتکون المتخیلة مشغولة عن فعلها الخاص وتکون المصورة ایضا مشغولة عن الانفراد بالمتخیلة ویکون ما تحتاجان الیه من الحس المشترک ثابتا واقعا فی شغل الحواس الظاهره وهذا الوجه هو وجه  .
فخر رازی نیز در این مساله با شیخ هم نظر است ومی‌فرماید:
الحس المشترک اذا نقش بالصور التی توردها الحواس الظاهرة لم یتسع للصور التی ترکبها المتخیلة فحینئذ ینصرف المتخیلة عن العمل .
روی این اساس باید بیمار مشغول به کار کردن باشد تا انصراف از دعابات حاصل شود واز روی یقین بیکاری عامل فساد در مزرعه جان می‌باشد، حکیمان گفته‌اند که : اگر نفس را مشغول ندارى،او تو را به خود مشغول مى‌کند.
د)درمان از راه ذکر
طریقه‌ی نفی خواطر در سلوک عملیِ اساتید اخلاق، به طریق ذکر است یعنی برای آنکه ذهن را از خطور خطیئه باز دارند،توسل به ذکر خدا و اسمی از اسمای او می‌کنند تا دگر مجالی برای بازی گری خیال باقی نماند مخفی نماند که این راهکار هم بر اساس اصل شریف نفس را مشغول کن تا او تورا مشغول نکند،می‌باشد.
سرّ درمان در این است که ذکر انسان را متوجه به عالم وحدت می‌کند ودر این توجه تقویت عقل است و در این تقویت درمان دعابات خیال است .
و روح تاثیر گذاری این رویه در این است که حق متعال با اسمای تکوینی خویش در هر مظهری در شأنی است و در ذکر، توسل به اسمای تکوینی با زمزمه اسمای تدوینی صورت می‌گیرد..

-در اینکه ذکر گفتن شرایط دارد
باید دانست آنکه ذکر ارتباطی با ملکوت عالم است؛ما در ارتباطات مادیّ‌مان شرط‌های بسیاری داریم از آن جمله آنتن دهی دو گوشی همراه است این ارتباط  چه بسیار شرایط دارد  تا چه رسد به ارتباط ملکوتی که در آن به حکم اتحاد عاقل ومعقول، اشتداد وجودی است از این روی ذکر گفتن را شرایطی است که بدون آنها مقصود حاصل نگردد و درمان تعطیل گردد و چه بسا نتیجه عکس دهد.
-در شرایط ذکر گفتن
1- توجه
توجه یکی از مهم‌ترین ارکان ذکر گفتن است ذکر را نباید لقلقه زبان قرار داد همچو آن کس که آدامس در دهان میجود ونعوذ بالله حرمت آن را شکست که در این حالت قُرب نیاورده بُعد می آورد.
      طاعت عادی تو بعد زحق آورد                       قرب بود در خلاف آمده عادات را
همین شاعر مفلق در الهی نامه می‌فرماید:
الهی عبادت ما قرب نیاورده بعد آورده است ، که( فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّین*الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُون ! )
  تتبعی در شرایط اعمال در روایات نشانگر آن است که آن شرایط برای از میان برداشتن موانع توجه می‌باشد به عنوان مثال جناب شیخ اجل بهائی علیه‌الرحمه در کتاب گرانسنگ مفتاح الفلاح در آداب اذان گفتن می‌فرماید: 
   و لتکن فی حال الأذان قائما مستقبلاً رافعاً صوتک متأنیاً واضعاً إصبعیک فی أذنیک واقفاً على الفصول الثمانیة عشر غیر ملتفت یمیناً و شمالا و لامتکلمٍ فی أثنائه  
و مرحوم سید کاظم یزدی علیه‌الرحمه در ضمن مکروهات نماز عروة الوثقی این موارد را ذکر می نماید:
1-    التفات کمى به صورت بلکه به چشم و به دل.
2-    بازى کردن با ریش یا دست‏
3-    شکستن انگشتان
4-    خمیازه
5-     نماز خواندن در حال غلبه‏ى بول یا غایط بلکه باد.
6-نماز خواندن در حال غلبه‏ى خواب و منقول است که فرمود: نماز نکن [نخوان‏] در حال کسالت‏و غلبه‏ى خواب و سنگینى‏ 
این موارد نمونه ای از دستور العمل های شارع مقدس برای توجه دادن نفوس مستکفی  به حق تعالی است .
بیمار گرامی ما نیز  اگر باید انسی با ملکوت حاصل کند باید با توجه باشد و از اینگونه اعمال بر حذر باشد ان شاءالله الشافی.
2- در عدد
ازحضرت امام به حق ناطق جعفر بن محمّد الصّادق علیه‌السّلام روایت است که فرمود:
بدانید اسماء اللّه به منزله دفائن‏اند و عدد به منزله ذراع آن مساحت، اگر ذراع کمتر فرانهى به دفین نرسى و اگر زیاده بگیرى نیز نرسى بلکه در گذرى».
فاضل شوشترى فتح اللّه بن محمّد‌رضا حسینى مرعشى در اوائل کتاب شریف «وفق المراد فی علم الاوفاق و الاعداد» گوید:
    اکابر اهل تحقیق گفته‏اند که عدد به منزله حوض آبى است که در آن غسل ارتماسى کنند، اگر عمق آب زیاده از حدّ باشد موجب غرق مى‏شود و اگر کم، غوطه خوردن میسّر نیست.
و گفته‏اند که عدد حکم دندانه کلید دارد که به زیاد یا کم نمودن آن در وا نمى‏شود.
از آیت حق آقا سیّد عبد‌الکریم کشمیری قدس‌سره چنین منقول است:
     بعضی عرفا،چون تخصصی در اعداد نداشتند شاگردان را بی عدد ذکر می‌دادند ولی نمی‌دانستندکه اذکار بی عدد سالک را دچار حیله‌ها ونقشه‌های نفس می‌کند.
پس بر بیمار ما و بر خواننده این نوشتار است که اگر به ذکری از اذکار ملتزم شد،غفلت از عدد دستور نکند.
3-با وضو باشد
در خبر وارد شده که هر کس حدثى از او سر بزند و وضو نگیرد بر من جفا نموده.                   
 4-در راه رفتن ذکر نگویدکه برای نفوس ضعیف،غفلت زا است.
5-تعجیل در ذکر نکند همچون باران شدید بلکه همچون قطره قطره سرم که وارد رگ می‌شود باید ذکر گفت.
 و...
آنچه گفته آمد از ضروریات ذکر گفتن است که بیمار ما باید رعایت کند و چندی از آن اصول در اثنای تعویذات می‌آید وگر نه باب ذکر وشرایط آن گستره زیادی دارد که خارج از مقصود این مقاله می‌باشد.

الف)تسخیر قوه خیال به واسطه آیه سخره
از حضرت رسول صلی الله علیه وآله منقول  است که هر که از شیاطین و جادوگران ترسد، آیه سخره را بخواند:
      اِنَّ رَبّکُمُ اللّهُ الَّذى خَلَقَ السَّمواتِ وَاْلاَرضَ فى سِتَّةِ اَیّامِ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِى اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ اَلالَهُ الْخَلْقُ وَاْلاَمْرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعا وَخُفْیَةً اِنَّهُ لایُحِبُ الْمُعْتَدینَ وَلا تُفْسِدُوا فِى اْلاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَاْدعُوهُ خَوُفا وَطَمَعا اِنَّ رَحْمَة اللّهِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ.
ترجمه  :در حقیقت، پروردگار شما آن خدایى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر عرش [جهاندارى‏] استیلا یافت. روز را به شب- که شتابان آن را مى‏طلبد- مى‏پوشاند، و [نیز] خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده‏اند [پدید آورد]. آگاه باش که [عالم‏] خلق و امر از آنِ اوست. فرخنده خدایى است پروردگار جهانیان(54)
پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانید که او از حد گذرندگان را دوست نمى‏دارد. (55)
و در زمین پس از اصلاح آن فساد مکنید، و با بیم و امید او را بخوانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است. (56)
در کتاب‌اصول‌کافی  طی حدیثی،فوائد قرائت آیه مذکور را صفای  نفس،طمأنینه،نورانیت قلب به مقام یقین ودفع شر شیاطین و(نفی خواطروازاله شک و وساوس)دانسته‌اند و این دستور از حضرت وصی علیه السلام به عدد هفتاد عین برهان وایقان است. 

دستور خواندن آیه سخره
دستور خواندن آیه سخره باید به روش شیخ عارف کامل آیه الله شاه آبادی قدس سره باشد . ایشان می فرمود انسان در وقت ذکر، باید مثل کسی باشد که کلام در دهن کودک می‌گذارد وتلقین او می‌کند برای اینکه اورا به زبان بیاورد،همینطور انسان باید ذکر را تلقین قلب کند ومادامی که انسان با زبان ذکر می‌گوید مشغول تعلیم قلب است،ظاهر به باطن مدد می کند،همین که زبان طفل قلب باز شداز باطن به ظاهر مدد می رسد  .
راقم گوید کلام شیخ مشایخ مادر غایت اتقان ؛مبتنی بر اصلی است که:
الحروف أشباح ،و الأعداد أرواح
دل و طوطی یک روح‌اند در دو بدن،از این روی وِرد؛ تلقین دهنده‌ی دل است تا از متن وِرد؛ذکر پرکشد و ندای یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا را لبیک گوید طوبی له و حسن مآب.

ب)تسخیر قوه خیال به واسطهذکر یا حی یاقیوم
مولی عبد الرزّاق قاسانی علیه الرحمه در شرح منازل السائرین فرماید:

قد جرّب القوم أنّ حیاة العقل تحصل لمن أکثر ذکر: یا حیّ یا قیّوم، یا من لا إله إلّا أنت 

وحیات عقل را معنی می‌کند به صحت ادراک وفهم آنچه سالک را فایده می رساند، پس انجام دهد وآنچه موجب ضرر اوست پس ترک کند.
یعنی به حیات عقل است که بیمار وسواسی ما از توهم فایده و انجام کار ضرری احتراز می جوید.
جناب آقا سید مهدی قاضی  فرزند عظیم الشأن آقا سید علی قاضی قدس سرهما به ...حضرت استاد حسن زاده آملی-دامت معالیه-فرموده است:
در تمامی ادعیه واذکاری که از حضرات معصومین است و فرموده‌اند که اسم اعظم خدای سبحان در آن است اسماء(حی وقیوم )آمده اند.فتدبر -
       

2)درمان طبی
شکی نیست که بدن از نفس ونفس از بدن تاثیر می‌پذیرد  اما میزان این تاثیر گذاری وتاثیر پذیری در نفوس مستکفی تا چه اندازه است بحثی دیگر است،مرحوم ابوریحان بیرونی علیه الرحمه  در این مورد می‌فرماید:
النفس فی اکثر احوالها تابعة لمزاج البدن
 کلام این عالم ربانی در غایت اتقان است چرا که در این گونه از نفوس که اکثریت آن را هم تشکیل  می‌دهد، بدن واحکام آن حاکم بر نفس است لذا گوهر جان به دنبال بدن تاثیر می‌پذیرد.براین اساس بیشتر درمان‌های بیماری‌های روحی نیز باید از رهگذر مداوای بدن باشد، اگر غفلت طبیب از مباحث علم النفس مذموم است غفلت روحانی هم از مباحث طبی نادرست است .تفصیل این بحث را از ( رساله تنقیح افق علمی طالب علوم دینی) طلب فرما .
از این روی هرگونه راهکار درمان وسواس بدون در نظر گرفتن مزاج بیمار و مداوای طبی عقیم است واین راه از اصولی ترین راههای درمان وسواس به شمار می‌آید.

الف)طب ومزاج
با توجه به آنکه  امروزه دو نوع پزشکی حاکم بر ابدان است و ادبیات گفتاری ما بر اساس طب برهانی می‌باشد لازم است یکی از وجوهی را که بیانگر وجه انتخاب این شیوه برای درمان وگفتمان خودمان می‌باشد،را بیان کنیم .
یکی از ارکان بحث از بدن ودرمان آن گفتگوی از حقیقتی به نام مزاج‌های گوناگون است.
مزاج عبارت است از صورتی که برای مرکب حاصل می‌شود از فعل برخی از اجزای آن در برخی دیگر و انفعال برخی از برخی دیگر مانند صورت سکنجبین که مرکب است از سرکه وانگبین(=عسل)سرکه در عسل وعسل در سرکه اثر گذاشته تا آنکه سکنجبین پیدا آمده که آن غیر از صورت سرکه وعسل است .
چنانکه جهان از عناصر تشکیل شده بدن انسان هم از اخلاط چهار گانه تکوین یافته که عبارت باشند از خون و بلغم و صفرا و سودا در ترکیب بدن از این چهار خلط اگر غلبه با یکی از اخلاط افتد مزاج تشکیل شده از این ترکیب را بدان منسوب کنند.
 طبایع  چهارگانه در یک سیستم ترکیبى از خاصیت هاى فوق الذکر هستند:
مزاج بلغمى ، سرد و مرطوب.
مزاج دموى، گرم و مرطوب.
 مزاج صفراوى ،گرم و خشک
و مزاج سودایى، سرد و خشک  .
 طبیعی است که هرگاه خلطی در ترکیب غلبه پیدا نمود احکام آن نیز بر آن مزاج حکومت می‌کند و از این روی مداوای امزجه گوناگون باید گوناگون باشد و با یک دوا امزجه گوناگون را نتوان درمان نمود و این  نا توانی به علت حکم عقل به محال بودن این امر است .
طب تجربی با کنار گذاشتن این رکن طبابت کیان خویش را به چالش کشید البته دست‌آوردهای اعجاز گونه این طبابت را انکار نداریم .
اما دست کشیدن از حکم عقل را برنمی‌تابیم و وقتی واکنش‌های امزجه مختلفه را می‌بینیم نباید آستر آلرژی یا حساسیّت نسبت به فلان دارو را بر آن پهن کنیم .

ب)راهکاردرمان طبی وسواس
تولد اخلاط اربعه در جگر صورت می‌گیرد و آن عبارت است از صفرا و بلغم و خون و سودا.
صفرا: خلطی است لطیف و رقیق و زرد رنگ که در سر جگر جمع می‌آید و به فارسی                       زهره و تلخه نامیده می‌شود.
سودا: خلطی است ثقیل و کثیف و سیاه رنگ که در جگر ته‌نشین می‌شود.
خون: خلطی است که در وسط جگر نضج و طبخ تام یافته و آن سرخ رنگ است
بلغم: خلطی است که در وسط جگر نضج و طبخ تام نیافته و رنگ آن سفید می‌باشد.

اگر سودا  بردیگر اخلاط غلبه کند و بر مزاج حاکم شود مر ض‌های وسواس و مالیخولیا و جنون بر حسب تفاوت غلبه سودا ظهور پیدا می‌کند تا بدانجا که در عرف وسواسی را به سوداوی و به مجاز به خود سودا دیوانگی گویند  .
بیمار ما در قبضه سودا است و زمام امور عادی خویش را از دست داده؛از این روی ناگزیریم که بدن او را از کثرت سودا خالی کنیم تا مالک رقاب خویش گردد.
سودا هنگامی که پخته شود دفع می گردد از این روی داروی مُنضج سودا برای این افراد دوا است البته این مهم باید زیر نظر طبیب حاذق صورت گیرد تا حق تعالی با اسم الشافی بر بیمار ما تجلی کند ان شاء الله تعالی.
البته وصیت طبیب حاذق زکریای رازی علیه الرحمه الباری را فراموش نمی کنیم که فرمود:
ینبغى للطبیب أن یبشر أبداً بالصحة و إن کان غیر واثق فإن مزاج البدن تابع لأغراض النفس .
این اصل را باید نصب العین خویش قرار دهیم وبا توجه به اینکه میزان شیوع یکساله این اختلالات تقریبا 10 مورد در 1000نفر است نزدیک دو سوم بیماران ظرف مدت یک سال بهبود می یابند بنا براین  از وسوسه،این توهم ناچیز، غولی سهمگین نسازیم که نفس اراده خود را در از میان برداشتن این بازیگری‌ها  از دست بدهد.






 
Haddade Adel
Haddade Adel