نقش ادبیات عرب در فرایند استنباط احکام شرعی (بخش نخست)
دومین سمینار نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط، اوایل دیماه 1394 بههمت کانون ادبیات عربی مؤسسه ترمینولوژی فقه و با حضور طلاب، اساتید و مسئولان در سالن همایش مرکز فقهی ائمه اطهارعلهیمالسلام برگزار شد.
دومین سمینار نقش ادبیات عرب در فرآیند استنباط، اوایل دیماه 1394 بههمت کانون ادبیات عربی مؤسسه ترمینولوژی فقه و با حضور طلاب، اساتید و مسئولان در سالن همایش مرکز فقهی ائمه اطهارعلهیمالسلام برگزار شد.
نظر به اهمیت مباحث علمی، مشروح گزارش این نشست در دو قسمت تقدیم خوانندگان ارجمند میشود.
حجةالاسلام والمسلمین سیدمرتضی حسینی کمالآبادی، مدیر مسئول مؤسسه ترمینولوژی فقه به تشریح اهداف برگزاری سالانه این سمینار گفت: این سمینار، همانطور که از عنوانش پیداست، بدان هدف، سالانه یک مرتبه برگزار میشود که گونههای نقشآفرینی ادبیات عربی در فرآیند استنباط از زبان مجتهدان و کسانی که درگیر فهم نصوص و استنباط احکام هستند بیان شود، تا دانشپژوهان تشویق شوند و زمینهاجرای پژوهشهای میانرشته بین ادبیات عربی و فهم نصوص دینی بیش از پیش فراهم آید.
به گزارش مؤسسه ترمینولوژی فقه، در ادامه این سمینار استاد محمد قایینی، از اساتید حوزه علمیه قم طی سخنانی اظهار داشت: مسئله دخالت برخی از علوم در استنباط، مسئله مهمی است. تردیدی نیست که علوم ادبی از علومی است که نقش مسلمی در استنباط دارد؛ زیرا اسناد و متون استنباط، اعم از قرآن مجید و روایات مأثوره به زبان عربی و تلاش طاقتفرسای بزرگان بهدست ما رسیده است. میراث شیعه، میراثی غنی و مستند است و چنین میراثی نزد هیچ دین و مذهبی نیست. این میراث، از رهگذر تلاشهای ائمه اطهارعلهیمالسلام و جانفشانی راوة، بهدست ما رسیده است و ما باید قدردان این گنجینه بینظیر باشیم.
وی خاطرنشان کرد: تردیدی نیست که علوم ادبی از علومی است که نقش مسلمی در استنباط دارد، متکفل بیان مفردات و هیئات میباشد و هیئات هم اعم از هیئات افرادی و ترکیبی، بهکار رفته در نصوص، علوم ادبی است. علوم ادبی بهویژه دانش لغت، ابزار فهم نصوص دینی و معیار صحت فهم اسناد و منابع استنباط به معنای عام کلمه است نه فقط استنباط فقه اصغر. چنانکه اجتهاد در فقه، منوط به اجتهاد در مسایل اصول فقه است، بیتردید وابسته به عده وافری از مسایل از علوم ادبی است. تنها مراجعه به منابع، کافی نیست، بلکه فقیه، ناچار به اجتهاد در علوم مقدمی است. تقلید در این دانشها مصحح افتاء نیست. هرچند برخی با عنوان توسط در اجتهاد، علوم مقدمی را ضرور ندانستهاند، ولی اجتهادی که میتواند مبنای تقلید دیگران قرار بگیرد، شامل اجتهاد در علوم مقدمی فقه هم میشود، مقلد در ادبیات مانند مقلد در اصول فقه اجازه افتا ندارد. و این اندیشه معروف اعتبار اجتهاد مبتنی در مطلق مقدمات در فقه است و اجتهاد مبتنی بر تقلید در مقدمات اعتباری ندارد.
این استاد حوزه افزود: مشهور بین ائمه اصول، عدم حجیت قول لغوی است، بر این اساس اگر کسی تمکن کشف لغات را نداشته باشد، در حقیقت مبتلا به انسداد شده است و نتیجه استنباط او بر مبنای انسداد شکل خواهد گرفت. بر این اساس متکفل استنباط باید عالم به لغت باشد و اعتماد به سخنان لغویها نمیتواند منشأ افتا باشد. کتب لغت نقش کمککننده دارند و مقدماتی را فراهم میآورد که میتواند منجر به علم شود؛ اما این به معنای حجیت و پذیرش تعبدی قول لغویها نیست.
استاد قایینی یادآور شد: بخش عظیمی از مشکلات استنباط، به عدم وقوف به معانی دقیق مواد (که متکفل آن دانش لغت است) و هیئت أعم از افرادی و ترکیبی (که متکفل آن دانش صرف و نحو و... است) برمیگردد. فقیه بدون وقوف بر مواد بهکار رفته در نصوص شارع، قدم از قدم نمیتواند بردارد.
لحن در ادای کلمات بر اساس لحن عربی، منشأ عدم فصاحت میشود، ولی لحن در معنای مفردات و ترکیبات منشأ بدفهمی میشود و از لحن در ادای کلمات بدتر است. یکی از مناشئ مهم لحن در فهم، وجود لغات مشترکی بین لغت عربی و دیگر لغات است، انس غیرعرب به لغاتی از عربی در دیگر لغات مانند زبان فارسی آسیب جدی میآفریند، زیرا در بسیاری از موارد معنای آن واژه در عربی با معنای مأنوس او به جد متفاوت است و صرف اشتراک در صورت است و از قبیل اشتراک لفظی شمرده میشود.
سخنران این سمینار، در همین زمینه با ذکر مثالی گفت: تعبیر «اجاره به شرط تملیک» در زبان فارسی رایج است، اما در لغت عربی بیع محسوب میشود نه اجاره (تطبیق یکم). غفلت از این مهم شایع است، لذا این دست برداشتها، گاه مورد تذکر فقیهان عرب زبان قرار میگیرد. در حقیقت لغت فارسی را دارید مبنای فهم میگیرید در حالیکه معیار لغت و وضع عربی است. برخی کلمه ضرر، در قاعده لاضرر را معمولاً و بهطور معروف به نقص و نقصان معنا کردهاند اما فقیه عرب بر اساس ممارستی که با این لغت دارد، میگوید صرف نقصان، ضرر نیست، بلکه نقصان فاحش و معتدبه ضرر است و معیار معتد به بودن ضرر را منشأ ضیق و شدت میداند. تفسیر لغویها، واژه ضرر را به نقصان از قبیل سعدانه نبت است و نبتی سعدانه نیست. در نتیجه یا مساوی حرج خواهد بود یا أخص از آن؛ زیرا حرج، نیز به معنای ضیق است. بر این اساس، برخی از مسایلی که ذیل قاعده لاضرر مطرح میشود، به کنار میرود مانند آنکه اگر لاضرر نهی باشد، مفاد لاضرر، از دست ما گرفته میشود؛ زیرا اگر لاضرر، نهی باشد، ماجعل علیکم فیالدین من حرج، نهی نیست. (تطبیق دوم). اما در ادامه روایت سخن از لاضرار است، اما آیا ضِرار، مصدر مجرد باب ثلاثی است؟ یا مصدر باب مفاعله است؟ هر کدام باشد، معنا متفاوت میشود. وانگهی اگر مفاعله باشد، مفاد آن چیست؟ آیا مفاد مفاعله مشارکت است مانند مضاربه؟ یا تصدی و تعمد است؟ یا تعدیه است (مرحوم اصفهانی فرموده)؟ یا امتداد و تکرر است؟
ادامه مطلب...
|