هزار و یک نکته 77 نکته 61
بحقیقت برو و بگو آمدم، اگر گفتند اینجا چرا آمدى بگو بکجا روم و بکدام در رو کنم
این ره است و دگر دوم ره نیست
|
این درست او دگر دوم در نیست
|
اگر گفتند به اذن کى آمدى بگو شنیدم
بر ضیافتخانه فیض نوالت منع نیست
|
در گشاده است و صلا در داده خوان انداخته
|
اگر گفتند تا بحال کجا بودى بگو راه گم کرده بودم اگر گفتند چى آوردى بگو اولا دل شکسته که از شما نقل است
در کوى ما شکسته دلى میخرند و بس
|
بازار خود فروشى از آن سوى دیگر است
|
و ثانیا:
جز ندارى نبود مایه دارایى من
|
طمع بخششم از درگه سلطان من است
|
و ثالثا: الهى آفریدى رایگان روزى دادى رایگان بیامرز رایگان تو خدایى نه بازرگان اگر گفتند برونش کنید بگو:
نمیروم ز دیار شما بکشور دیگر
|
برون کنید از این در درآیم از در دیگر
|
اگر گفتند این جرئت را از که آموختى بگو از حلم شما.
اگر گفتند قابلیت استفاضه ندارى بگو قابلیت را هم شما افاضه میفرمائید: باز اگر از تو اعراض نمودند بگو:
به و الله به بالله به تالله
|
بحق آیه نصر من الله
|
که مو از دامنت دست بر ندیرم
|
اگر کشته شوم الحکم الله
|
اگر گفتند مذنبى بگو اولا شنیدم شما غفارید و ثانیا من ملک نیستم آدم زادهام و ثالثا:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو
|
آنکس که گنه نکرده و زیست بگو
|
من بد کنم و تو بد مکافات دهى
|
پس فرق میان من و تو چیست بگو
|
اگر گفتند اینحرفها را از کجا یاد گرفتى بگو:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
|
اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
|
اگر گفتند چه میخواهى بگو:
جز تو ما را هواى دیگر نیست
|
جز لقاى تو هیچ در سر نیست
|
|