نقدی روش شناختی شماره چهارم
دوست عزیز وجه مغالطه را من در تمام نوشته های قبل و در همین نوشته گفته ام به خاطر اینکه حقا شما را دوست دارم وجه مغالطه را به طور متمرکز تقریر می کنم :
بین آنجا که عقل مصلحت حکمی را ادراک نمی کند یعنی در حیطه علم خود نمی داند به زبان ساده تر قلم خورد را زمین گذارده با آنجا که حکم به قبح و ظلم و .....و اقسام محال ها می کند تنافی و فرقی روشن است.
فرق روشن آن بین آنجا است که عقل توان ورود ندارد و بین آنجا که ورود پیدا می کند و وجه قبح و امثال آن را بیان می کند.
در واقع قسم اول امر عدمی (عدم ادراک) و قسم دوم امری وجودی (ادراک محال و..)است.
عقل در نسبت به هر حکمی از قوانین شرعی که از قسم اول است(عدم ادراک ملاک قانون شرعی) تعبد به قانون شرعی دارد.
عقل نسبت به هر حکمی که از قسم دوم است (ادراک قبح و ظلم و تناقض و...) کاشف از الهی نبودن آن حکم است.
شیوه استدلال شما از قسم اول است کبرای استدلال شما از قسم دوم یعنی به عبارتی روشن در 5شماره از هشت شماره استدلال مقدمه ای اینجنیننی سامان دهی کردید که در استدلال اینچنین می شود:
مقدمه اول: ملاک وجوب نماز آیات را عقل نمی داند(هر آنچه به عنوان ملاک مطرح می شود را ملاک نمیداند و هرچه سعی می کند ملاکی نمی یابد)
مقدمه دوم:هرچه با حکم قطعی عقل در تعارض باشد از شرع نیست .
نتیجه:وجوب نماز آیات از شرع نیست.
وجه مغالطه آن است که حد وسط در مقدمه اول«عقل نمی داند» با حد وسط در مقدمه دوم(عقل تعارض میداند) یکی نیست.
دوست من مسئله گفتگوی ما «استدلال شما بر رد وجوب نماز آیات است » شما این بحث را حل کنید و انقدر دنباله فرع جدید نروید ما در این فضای ضیق یک مسئله را بتوانیم حل کنیم بهتر از آن است که ده مسئله طرح کنیم و به هیچ یک نرسیم تازه من برای حل آن یک مسئله هم خواستم به صورت تلفنی برای شما وقت بگذارم که عذر آوردید ولی بدانید که مباحثات متمرکز روی یک مسئله انسان را بهتر به نتیجه می رساندلذا از استدلال در کاربرد عقل در ملاک وجوب نماز آیات صحبت کنیم. لذا به بررسی و گفتار جدید پیرامون نماز قضا هم نمی پردازم .
بس که فزودی بر او بر گ و ساز گر تو بیبینی نشناسیش باز
|