نقدی روش شناختی ش5
اللهم اهدنا لما اختلف فیه من الحق باذنک انک تهدی من تشاء الی صراط مستقیم اللهم صل علی محمد و آل محمد
مقدمه
جای شگفتی بسیار است که بارها از کاربرد صحیح و ناصحیح عقل در برخورد با نصوص شرعی سخن گفتیم و استدلال آقای فارغی را هم مغالطه دانستیم و وجه مغالطه را هم بیان کردیم و آن را در غالب قیاس منطقی هم بیان کردیم اما با این وجود ایشان به جای آنکه از مغالطه جواب بدهد جمله ای بس عجیب می گوید و آن اینکه :شما باز هم در این نوشتار اشاره نکردید که مشکل استدلال من چیست .
دوست گرامی مشکل استدلال شما مغالطه بین یک امر وجودی و یک امر عدمی است که شرح آن گذشت شما از مغالطه جواب ندادید و گرنه مشکل استدلال شما را بسان خورشید در وسط آسمان به تصویر کشیدم.
خود را خسته آن نکنید تا آن چه مورد وفاق هر دوی ما است را توضیح بدهید.
بنده و شما هر دو قبول داریم که هر آنچه مخالف حکم قطعی عقل باشد از وحی نیست لذا پاراگراف ها وقت صرف نموده اید تا مرا مخالف این قاعده نشان دهید اما سعی بی خود نموده اید .
سخن بر سر آن است که آنچه شما مصداق این قاعده دانسته اید؛مصداق آن نیست و عدم وجدان ملاک حکم را دال بر تنافی با حکم عقل دانسته اید.
لذا شما از مغالطه بین امر وجودی و عدمی جواب دهید و تفکر خود را بر آن متمرکز بفرمایید. لذا ما هنوز جواب مغالطه را نشنیده ایم.
اما با توجه به عبارت نخست شما که حاکی ازآن است که به مراد من نرسیده اید آنجه که گفته اید:
"ماحصل بحث شما به این ختم می شود که اگر من بتوانم اثبات کنم نماز آیات ، جزو دستوراتی است که می توان آن را به حیطه ی عقل وارد ساخت و در آنجا وحوب آن اثبات نشود ، پس دیدگاه من درست است. هرچند که من پیشتر این کار را انجام داده و توضیحات آن را نیز بیان کردم اما در اینجا توضیحاتی اضافه نیز می دهم."
دوست گرامی ما حصل سخن آن نیست، ماحصل آن است که نتبجه استدلال شما رد احتمالاتی است که به عنوان ملاک وضع قانون ملاک وجوب نماز آیات مطرح شده نه رد وجوب نماز آیات .
از این روی گفتگو را در چند گفتار ادامه می دهم باشد که خداوند در رساندن من شما به حقیقت عنایتی کند تا به مباحث دیگر هم برسیم بحق محمد و آله الاطهار
گفتار یکم :تفاوت علت وضع یک قانون با حکمت های آن قانون
علت وضع یک قانون یعنی امری که قانونگذار(خداوند)سرنوشت آن قانون را با آن حکم پیوند زده است و ملاک وضع و ماندگاری آن قانون است و اگر آن علت نباشد دیگر قانون و حکمی هم نخواهد بود مانند:مست کننده بودن شراب(خمر) که در روایات علت حرمت آشانیدن آن معرفی شده است.به چنین علتی مناط یا ملاک قانون گفته میشود.
حکمت های یک قانون: یعنی گاه بر وضع یک قانون مصلحت ها در وجوب و یا استحباب است و یا مفسده ها در کراهت و حرمت است اما آنها علت اصلی وضع یک قانون نیستند. مثلا یکی از حکمت های تحریم زنا جلوگیری از اختلاط انساب است و یا یکی از حکمت های تحریم قتل جلوگیری از نابود شدن نفوس است.
نتبجه آن است که1- به معنی خاص ملاک در گفتگو هایمان دقت کنیم .
2-پیوند زدن وجود یا عدم حکم به حکمت ها نا رواست چون آنها گاه با حکم هستند و گاه با حکم نیستند بر خلاف علت و مناط و ملاک یک قانون
گفتار دوم:تفاوت ملاکی بیان شده از طرف قانونگذار با احتمالات عقلی
ملاک هایی (به معنی خاصی که بیان شد)که برای قوانین شرعی بیان می شود از دو صورت خارج نیست:
1-خداوند و یا مبینان قوانین او آن را به عنوان ملاک و فلسفه اصلی جعل حکم بیان فرموده اند:
حال اگر ملاک و فلسفه اصلی وضع قانونی را فرموده باشند ولی با عقل قطعی در تنافی است اینجا عقل کشف می کند که انتساب این سخن به خداوند کذب است و آن ملاک آن قانون نیست. و گاه نفس جعل قانونی با عقل قطعی در تنافی است مثلا عین ظلم است و.. که در آنجه دیگر آن قانون از وحی نیست.
2- احتمالاتی است که عقل می دهد.
حال اگر حکمی از راه صحیح به ما رسید و عقل ما احتمالاتی در ملاک آن داد و پس از واکاوی آن احتمالات هیچ کدام را به عنوان فلسفه جعل حکم قبول نکرد نتیجه آن می شود که:
این ملاک ها یی که من احتمال دادم ملاک این حکم نیست و عقل نتوانست ملاک جعل آن حکم را کشف کند نه آنکه عقل حکم کرد که آن قانون خلاف درک عقل است (اینجا برنگاه مغالطه شما است)
چهار احتمالی که شما به عنوان ملاک وجوب نماز آیات بیان نموده اید که عبارتند از (ترس،نشانه،نشانه های بزرگ، شکر گذاری،آیه بودن) از قسم دوم است شاهد آن سخن خود شما در استدلال و پاسخ شما 4 است که فرموده ای:اثبات کردم محال است نماز آیات به این دلایل واحب شده باشد ،
مفاد سخن شما محال بودن ملاک بودن این احتمال ذهنی و ناتوانی عقل بر ادراک مناط است ولی نتیجه شما حکم عقل به تنافی است و این مغالطه ات بین یک امر ایجابی و سلبی.
با این توضیح نتیجه صحیح استدلال شما می شود رد ملاک بودن ملاک های احتمالی وجوب تماز آیات نه رد وجوب نماز آیات مطلب سختی نست توجه بفرمایید.
گفتار سوم: محدودیت حوزه عقل و نقد اندیشه اکتفاء به عقل
بهترین دلیل بر محدودیت حوزه عقل پس از وجدان،محدودیت علم او است به مصالح و مفاسد می باشد عقل اگر این گستردگی در اداک مصالح و مفاسد را داشت خود زمام قانونگذاری را بر عهده می گرفت دیگر نیازی به قانونگذاری خداوند نبود (برای شرح این موضوع به گفتار اول بنده در گفتگو با آقای فارغی رجوع شود).
روی این حساب دوباره قسمتی از نوشته آقای فارغی را می خوانیم:
"شما می گویید که عقل در جاهایی قلم خود را به زمین می گذارد! در گزاره های منطقی ما چیزی به نام نه عقلی نه غیر عقلی نداریم و هیچ گزاره ای نیست مگر اینکه یا عقلانی است یا ضد عقلانی پس اگر در جایی قلم عقل را بر زمین گذاشتیم ، یعنی مرتکب ضدعقلانیت شده ایم!"
آیا این گفتار فوق در صدد آن است که عقل ما تمام مصالح و مفاسد را می داند؟ اگر اینچنین است که سخنی خلاف وجدان است و لازمه آن نفی ضرورت قانونگذاری خداوند و نفی شریعت است.
آیا گفتار فوق در صدد آن است که در آن جاهایی که ما تعبد داریم و ملاک قانون شرعی را نمی دانیم چون به علم و حکمت و عدالت قانونگذار(خداوند)ایمان داریم این تعبد عین عقلانیت است و گزاره ای عقلانی است؟ اگر چنین است که نقض و نقدی بر گفتار ما محسوب نمی شود.
گفتار چهارم: نقد اندیشه اکتفا به قرآن و شعار مزخرف حسبنا کتاب الله
نقد این اندیشه را در اولین گفتارم با آقای فارغی آورده ام به آنجا مراجعه شود ما حصل آن بحث آن است که این اندیشه خود کش است و خود قرآن کریم با منبع قرار دادن سنت معصومین ع آن سنت را مصدر و منبع اخذ شریعت قرار داده است.
تاریحچه این اندیشه هم به خلیفه دوم علیه اللعنه بازگشت می کند که با این اندیشه مردم را از باب ولایت دور کرد و در سه پروزه جداگانه منع تدوین سنت پیامبر و منع کتابت حدیث و منع از نقل حدیث ضربه ای به پیکره اهل تسنن وارد آورد و شیعه در پناه حجج الهیه علیهم السلام هم به سنت پیامبر و ائمه معصومین دست یازید که در فرصتی مناسب باید آن را توضیح دهم .
اما اندیشه آقای فارغی در برخود با روایات متفاوت است در یک جا چنین فرمودند که :
در جوابیه شماره دومشان فرموده اند:از همه مهمتر انگار نماز آیات در قرآن ذکر شده است و من چون پی به مصلحت آن نبرده ام آن را رد کرده ام!
در جوابیه اولشان نیز فرموده اند:این انتسابات و روایات معتبر نیستند و نگفته ام اگر معتبر باشند هم نمی پذیرم!
اما اینکه اندیشه اکتفا به قرآن را بخواهیم بر عهده آقای فارغی بگذاریم نه از کلمات ایشان بر می آید و نه هیچ شیعه ای این سخن را می گوید آنچه که ایشان با آن استدلال مغالطه ای وجوب نماز آیات را مخالف درک قطعی عقل دانسته اند و به کبرای صحیحی روی آوردند که هر آنچه مخالف درک قطعی عقل است از وحی نیست از این روی روایات وجوب نماز آیات را کنار گذارده اند لذا ما اگر ایشان به وجه مغالطه شان را دریابند تنافی با ادراک قعطی عقل کنار می رود و بعد با اسناد معتبر که ارائه خواهیم داد وجوب نماز آیات اثبات می شود امر که هیچ مجتهدی مخالف با آن نیست.
سخن آخر:
بر اساس آنچه گفته آمد دوباره تقاضای آن دارم که بحث را متمرکز و منحصر در کاربرد عقل در رابطه با احکام شرعی کنیم و به وجه مغالطه توجه بفرمایید و از آن جواب بدهید.
می خواستم در گفتاری ویژه اسناد روایی وجوب نماز آیات را مورد واکاوی قرار دهم اما تا مشکل استدلال عقلی آقای فارغی حل نشود بحث روایی فایده ای نخواهد داشت .
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
سید مرتضی حسینی کمال آبادی
18/آذر/1391
|