نامهها برنامه ها 107 اما نامه دوم: ..... ص : 94
وقتى در طهران به بنده فرمودند: حاضرید به عیادت آقاى آملى برویم (در این وقت مرحوم آیة اللّه حاج شیخ محمّد تقى آملى قدّس سرّه الشریف سخت بیمار بودند و
به کسالت قلبى دچار بودند که از حرکت کردن و برخاستن و نشستن ممنوع بودند) گفتم از جان و دل افتخار دارم که در خدمت شما باشم. در موعد معین و ساعت مقرر به حضورش تشرّف حاصل کردم با هم به عیادت مرحوم آیة اللّه آملى رفتیم این بنده سبقت گرفت و در زد کسى گفت کیه؟ بنده به عادت زبان رائج گفتم آقا تشریف ندارند. مرحوم آقاى قمشهاى فرمودند چرا جانب نفى را گرفتهاى؟ و چون به حضور مرحوم آقاى آملى نشستیم، مرحوم آقاى قمشهاى از تعلیقات و حواشى آقاى آملى بر حکمت منظومه حکیم متألّه سبزوارى و از آثار علمى و قلمى او تحسین و تقدیر کرد. این بنده خام رو به آقاى آملى کرد و گفت:
خداوند وجود شما را به سلامت بدارد. در جوابم فرمود: خداوند متعال وجود مرا به سلامت بدارد، وجود آقاى قمشهاى را به سلامت بدارد، وجود شما را به سلامت بدارد و همه علماى شیعه و همه شیعیان و همه مسلمانان را به سلامت بدارد و رحمت او شامل حال همهوهمه شود که شیخ الرئیس چه خوش فرمود: استوسع رحمة اللّه.
این فرمایش آقاى آملى چه قدر برایم ارزش داشت و تا چهقدر ادبم کرد. چون برخاستیم و از خانه بدر آمدیم خواستم به همان سمتى که آمدیم برویم مرحوم آقاى قمشه اى به مطایبت فرمودند از سمت دیگر برویم تا تکرار در تجلّى نشود.
|