هزار و یک کلمه ج3 10 حال و همت ..... ص : 6
جناب استاد علامه طباطبائى (رضوان الله تعالى علیه) در شب پنجشنبه یازدهم ذی الحجه هزار و سیصد و هشتاد و هشت هجرى قمرى در خلوت پاکتى به بنده لطف فرمودند که دیدم در ظهر پاکت نوشته است: «نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملکى» فرمودند: «آن را استنساخ کنید و نسخه را به ما برگردانید». این نسخه همان نامهاى است که آیت ربّانى مرحوم آقا میرزا جواد آقاى ملکى، به آیت صمدانى مرحوم حاج شیخ محمد حسین کمپانى نوشته است و صورت آن این است:
دستور العمل
دستور العملى که سالک ربانى حاج میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى به جناب آیة الله حاج شیخ محمد حسین کمپانى (رضوان الله تعالى علیهما) ارسال داشت.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
فدایت شوم ...
در باب اعراض از جدّ و جهد رسمیّات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرمودهاید بىرسمیت بنده حقیقت آنچه که براى سیر این عوالم یاد گرفته و بعضى نتائجش را مفصّلا در خدمت شریف ابتداء
هزار و یک کلمه، ج3، ص: 11
خود صحبت کردهام و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، أسّ و مخّ آنچه از لوازم این سیر مىدانستم بىمضایقه عرضه داشتم. حالا هم اجمال آن را به طریقهاى که یاد گرفتهام مجدّدا اظهار مىدارم:
طریق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانى تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلى نخواهد رسید، و تا به عالم عقلى نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور (جزاه الله عنّا خیر جزاء المعلّمین) مىفرمودند که:
باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیّت قوّت بگیرد؛ و میزان آن را هم چنین مىفرمود: که انسان اوّلا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل مابین الغذائین نکند. ثانیا هر وقت غذا مىخورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آنقدر بخورد که تمام سیر نشود. این در کمّ غذا؛ و أما کیفش باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد، به این معنى که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنى هم روز و هم شب را ترک کند؛ و یکى هم اگر بتواند للتکیّف نخورد، و لا محالة آجیلخور نباشد اگر أحیانا وقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند. و اگر بتواند روزههاى سه روز هر ماه را ترک نکند.
و اما تقلیل خواب مىفرمودند شبانهروز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت مىکند.
و أما تقویت روحانیت: اولا دائما باید همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد.
ثانیا تا مىتواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است.
در ذکر عمده سفارش اذکار صبح و شام اهمّ آنها که در اخبار وارد شده. و اهمّ تعقیبات صلوات و عمدهتر ذکر وقت خواب که در اخبار مأثور است، لا سیّما متطهّرا در حال ذکر به خواب رود. و شبخیزى مىفرمودند زمستانها سه ساعت، تابستانها یک ساعت و نیم. و مىفرمودند که من در سجده ذکر یونسیّه
هزار و یک کلمه، ج3، ص: 12
- یعنى در مداومت آن که شبانهروزى ترک نشود، هرچه زیادتر توانست کردن اثرش زیادتر، اقلّ اقلّ آن چهارصد مرتبه است- خیلى اثرها دیدهام بنده خود هم تجربه کردهام چند نفر هم مدّعى تجربهاند. یکى هم قرآن که خوانده مىشود به قصد هدیه حضرت ختمى مرتبت (صلوات الله علیه و آله) خوانده شود.
و اما فکر براى مبتدى مىفرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتى که از حالش مىفهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فى الجمله استعدادى پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت مىکردند یا آنکه خود ملتفت مىشد چند روزى همه روز و شب فکر در این مىکند که بفهمد که هرچه خیال مىکند و مىبیند خودش است و از خودش خارج نیست. اگر این را ملکه مىکرد خودش را در عالم مثال مىدید یعنى حقیقت عالم مثالش را مىفهمید و این معنى را ملکه مىکرد. آن وقت مىفرمودند که باید فکر را تغیّر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لا بدّ تجلّى سلطان معرفت خواهد شد. یعنى تجلّى حقیقت خود را به نورانیت و بىصورت و حدّ با کمال بهاء فائز آید، و اگر در حال جذبه ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هرقدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم طبیعت اول ترقى به عالم مثال نماید، بعد به عالم ارواح و انوار حقیقیه البته براهین علمیّه را خودتان احضر هستید. عجب است که تصریحى به این مراتب در سجده دعاى شب نیمه شعبان که اوان وصول مراسله است شده است که مىفرماید: «سجد لک سوادی و خیالی و بیاضی». اصل معرفت آنوقت است که هر سه فانى بشود که حقیقت سجده عبارت از فناء است که عند الفناء عن النفس بمراتبها یحصل البقاء بالله (رزقنا الله و جمیع اخواننا بمحمد و آله الطاهرین).
بارى بنده فى الجمله از عوالم دعاگوئى اخوان الحمد لله بىبهره نیستم و دعاى وجود شریف و جمعى از اخوان را براى خود ورد شبانه قرار دادهام ...
حدّ تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آنوقت محو صورت است آن است که یا باید
هزار و یک کلمه، ج3، ص: 13
خودبهخود ملتفت شده عیانا حقیقت مطلب را ببینید، یا آنقدر فکر بکند که از علمیّت گذشته عیان بشود آنوقت محو موهومات کرده در عدم فکر بکند تا اینکه از طرف حقیقت خودش تجلّى بکند.
قطعهاى از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى به مرحوم حاج محمد حسین کمپانى این بود تمام آن نسخه که بدون زیاده و نقصان آن را استنساخ کردهایم. و چون براى تقدیم داشتن نسخه اصل به مرحوم استاد علامه طباطبائى به حضور شریفش مشرّف شدم، عرض کردم حاجى آقا در ذیل این نامه نوشته است «قطعهاى از نامه مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى به مرحوم حاج محمد حسین کمپانى» بقیه نامه و اصل آن را چگونه باید تحصیل کرد؟
فرمودند که من اصل آن را دیدهام آنچه که دستور العمل بود همینقدر است که استنساخ کردید باقى احوالپرسى و سلام و علیک بود.
سپس از مرحوم استاد علامه طباطبائى در بیان نامه مرحوم آمیرزا جواد آقا که فرمود: «آنوقت به عالم خیالش ملتفت مىکردند» یعنى چه؟
فرمود:
آقا انسان بدانچه علم پیدا مىکند همه در صقع نفس او است، و همه عالم مثال علم او است. و هرچه که مىبینى (یعنى ادراک مىکنى) همه خودتى و از تو خارج نیست.
و مراد اینکه آقاى ملکى فرمود: «باید فکر را تغییر دهد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد» این است که همه اینها را مظاهر و مجالى حق داند و حق را در این مظاهر ببیند و براى آنها استقلال وجودى ننگرد که مراد عدم این است. چه ظهور بدون مظهر و جلوه بدون مجلى معنى ندارد و تحقق پیدا نمىکند پس همه را حق بیند و عارف همان را در آخر مىیابد که در اول یافته بود. و عامّه مردم در حال مىیابند جز اینکه نحوه یافتن تفاوت دارد؛ و در این حال به عالم نور و بیاض و عیان رسیده است.
این بود گفتار استاد علامه طباطبائى
|