یاد و خاطره غیور مردان هشت سال دفاع مقدس را گرامی می داریم .شعر زیر از یک شاعر معاصر است که محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شده و شعر مثل شاعرش در فضای خاصی است هر چه بیشتر این شعر را از زبان شاعر می شنوم بدان مشتاق تر می شوم خصوصا بیت آخر را ،امیدوارم با هم از آن لذت ببریم
دید در معرض تهدید دل و دینش را
رفت با مرگ خود احیا کند آیینش را
رفت و حتی کسی از جبهه نیاورد به شهر
چفیه و قمقمه اش کوله و پوتینش را
رفت و یک قاصد سوخته تنها آورد
مشت خاکستری از حادثه ی مینش را
استخوان های نحیفی که گواهی می داد
سن و سال کم از بیست به پایینش را
ماند سر در گم و حیران که بگیرد خورشید
زیر تابوت سبک یا غم سنگینش را
بود ناچیز تر از آن که فقط
جمجمه ای کند آرام دل مادر غمگینش را
باز هم خنده به لب داشت کدر کردو کبود
تلخی غربت اگر چهره ی شیرینش را
شب آخر پس از اتمام مناجات انگار
گفته بود از همه مشتاق تر آمینش را
ما جرای تو خدا خواست کند تازه عزیز
قصه ی یوسف و پیراهن خونینش را
کفن پاک تو سجاده پلاکت تسبیح
ابتدا بوسه صبا بست کدامینش را
|