بدل کاران طلا
دیروز رفتم روغن ماشین رو تعویض کنم .
اوستای تعویض روغنی رو که یک کامل مرد بسیار خوش روی و قوی هیکل است دیدم گردنبندی زرد رنگ به گردن انداخته!!
با خوش رویی و آرامی گفتم : این چیه به گردن انداختی؟!
به آرامی جواب داد بدل است.
بعد از تقریبا نیم ساعت که کار ماشین تمام شد و پله پوله رو تحویل دادیم .
مجددا سر صحبت رو باز کردم و گفتم چند تا پسر داری گفت: پسر ندارم هر چه پسر کاشتیم پوچ از کار در آمد و خدا به من دو دختر روزی کرده است.
گفتم: فرض کن از یه کاری خیلی بدت بیاد بعد اونا بیان جلوی شما هی ادای اون کار رو در بیارن چه حالی بهت دست میده؟
خندید و گفت: خودم رو میشکم!!!
گفتم :خدا هم راضی نیست مرد طلا بیندازد. حالا با این بدل کاری ها هی بیایم جلوش ادای اون کار بد رو در بیاریم درسته؟
اون که از این جمله بسیار خوشش اومده بود لبخند موافقتی زد و خدا حافظی کردیم.
چشمه دانش
92/8/4
|