بسم الله الرحمن الرحیم
استاد حسینی کمال ابادی در دوازدهمین جلسه هیات ال یاسین پیرامون صور برزخی اعمال و پیوند حق تعالی و جان انسان سخن گفت:
مقدمه
شهادت حضرت صدیقه شهیده را محضر یکایک عزیزان عرض تسلیت دارم یک دو بیتی از حضرت زهرا س به یادگار باقی مانده است که شیعه و سنی ان را نقل و حتی ادیبان در مباحث نحوی بدان استشهاد کرده اند :
اذا على من شمّ تربةَ احمدٍ
أن لا یشمّ مَد الزّمان غوالیا
صُبَّت عَلَیّ مصائبُ لو أنّها
صُبَّت عَلَى الأیّام صرنَ لیالیا(نظم درر السمطین : 181 ؛ المواهب اللدنیّه 3 : 400)
بر کسى که تربت احمد را ببوید چه باک که در طول زمان [ و مدّت عمر ] دیگر بوى خوش به کار نبرد .بر من مصیبتهایى رخ داد که اگر بر روزها فرود مى آمد، شب مى شدند .
مبحث یکم :
در جلسه گذشته برخی ایات و روایاتی که بر تجسم اعمال دلالت داشت را بررسی کردیم یکی از مهم ترین روایتهای این موضوع عبارت بود از :
مام صادق (ع) می فرماید:
إِذا بَعَثَ اللهُ المُؤمِنَ مِن قَبرِهِ خَرَجَ مَعَهُ مِثَالٌ یَقدِمُ أَمَامَه کُلَّمَا رَأی المُؤمِن هَؤلَاءِ مِن أَهوَالِ یومَ القیامَهِ قَال لَه المِثَالَ لَا تَفزَع و لَاتَحزَن وَ أَبشِرُ بالسُرُورِ وَالکَرَامَه مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ حَتَّی یَقِفَ بَینَ یدَی الله عَزَّوَجَّلَ فَیُحاسِبَهُ حِسَاباً یسیرأً وَیَأمُرُ بِهِ إِلی الجَنهِ وَ الِمثال أِمامِه فَیقولُ لأ المُؤمِنُ یَرحَمَک اللهُ نِعمَ الخَارِج خَرَجتَ مَعِی مِن قَبرِی مَا زَالَت تَبشِرُنی بِالسُرؤُرِ والکَرامَهِ مِنَ اللهِ حَتی رَأیتُ ذلِکَ فَیقُؤلُ مَن أنتَ؟ فَیقؤلُ أَنا السُرورُ الَّذی کُنتُ أدخَلتَ عَلَی أخیکَ المؤمِنِ فی الدنیا خَلَقنِی اللهُ عَّزَوَجَلَّ مِنهُ لِاُبَشّرُکَ؛ چون خداوند مؤمن را از قبرش برانگیزد صورت مثالی با او خارج می شود که جلوی او حرکت می کند، هر جا مؤمن منازل هراس انگیز روز قیامت را می بیند صورت مثالی به او می گوید بی تابی نکن و ناراحت نباش، خود را به شادمانی و کرامت از جانب خداوند متعال بشارت بده. تا این که در پیشگاه خداوند متعال می ایستد پس او را حساب رسی آسانی می شود و خداوند او را، در حالی که صورت مثالی در مقابل اوست، به بهشت امر می کند؛ سپس مؤمن به او می گوید: خدا تو را رحمت کند، خوب با من از قبرم خارج شدی و مرا به شادمانی و کرامت خداوند بشارت دادی. پس بگو چه کسی هستی؟ می گوید: من شادی هستم که بر برادر مؤمنت در دنیا وارد کردی تا تو را بشارت دهم.
در این میان ایات و روایات دیگری نیز وجود دارد . در قرآن کر یم آمده است: جَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ( سوره توبه: 19) آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجد الحرام را همانند کسى پنداشتهاید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد مىکند؟ [نه، این دو] نزد خدا یکسان نیستند، و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد کرد.
"شیبه" و "عباس" هر کدام بر دیگرى افتخار مىکردند و در این باره مشغول به سخن بودند که على (علیه السلام) از کنار آنها گذشت و پرسید: به چه چیز افتخار مىکنید؟ "عباس" گفت: امتیازى به من داده شده که احدى ندارد، و آن مساله آب دادن به حجاج خانه خدا است. "شیبه" گفت: من تعمیر کننده مسجدالحرام و کلیددار خانه کعبه هستم. على (علیه السلام) گفت: با اینکه از شما حیا مىکنم، باید بگویم که با این سن کم افتخارى دارم که شما ندارید! آنها پرسیدند: کدام افتخار؟! فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آوردید. "عباس" خشمناک برخاست و دامنکشان به سراغ پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به عنوان شکایت گفت: آیا نمىبینى على چگونه با من سخن مىگوید؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: على را صدا کنید، هنگامى که به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد فرمود: چرا این گونه با عمویت (عباس) سخن گفتى؟. على (علیه السلام) عرض کرد: اى رسول خدا! اگر من او را ناراحت ساختم با بیان حقیقتى بوده است، در برابر گفتار حق هر کس مىخواهد ناراحت شود، و هر کس مىخواهد خشنود! جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! پروردگارت به تو سلام مىفرستد، و مىگوید آیات 19 تا 22 را بر آنها بخوان.
می دانیم که در تشبیه بین مشبه و مشبه به باید تناسب باشد مثلا کار را با کار و انسان و با انسان تشبیه می کنند ولی در این ایه نکته ای نهفته است مبنی بر اینکه سقایت حاج و عمارت مسجد الحرام را به فرد و شخصی که ایمان به خدا دارد و جهاد در را خدا انجام داده تشبیه شده است. در حالیکه بر اساس قاعده کار را با فرد تشبیه نمی کنند.
راز این تشبیه این است که از منظر قران کریم فرقی بین انسان و عمل وی وجود ندارد و انسان همان عمل است و عمل همان انسان . قران کریم فرزند حضرت نوح را عملی غیر صالح می نامد. ادیبان که در حل این مهم ناکام بودند به وادی تقدیر گرفتن افتادن تا فرزند نوح را فردی نشان دهند که کارناشایست انجام داده اما غافل از فهم مراد اصلی بوده اند.
در ایه دیگر نیز فالْیَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره یس : 54) آن روز به کس ستم نمی شود و جز همان کاری که کرده اید پاداش نمی بینید در این ایه نیز و خود عمل به عنوان پاداش تعریف شده است اری جزا نفس عمل است.
حق متعال سریع الحساب است و هیچ حسابرسی از او سریع تر حسابرسی نمی کند چرا که پاداش عمل را در متن عمل تعبیه نموده تا با سرعت تر از همه حسابرسی کار خلق را رسیده باشد.
با این سخنان روشن می شود که قیامت باطن دنیا است و در ان قیامت کبری این باطن ظهور می کند. در قران کریم خطاب به مجرمان امده است
لَقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ( سوره ق : 22) به او مىگویند: «واقعاً که از این [حال] سخت در غفلت بودى. و [لى] ما پردهات را [از جلوى چشمانت] برداشتیم و دیدهات امروز تیز است.»
واژه غفلت در مورد رویگردانی از موجودها معنی میدهد و گرنه غفلت از معدوم بی معناست و کاری که در قیامت صورت میدهند کشف غطا است تا دید انسان تیز بین شود . براین اساس انسان بهشتی هم اکنون در بهشت است و جهنمی در جهنم و زبانه های اتش هم اکنون نمایان است . انسان هایی که با خداوند ارتباطی ندارند اقسام گرفتگی روحی را دارند و تحمل عذابشان روشن است هر چند میلیاردها تومان پول انباشته باشند، س زخرف
لَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ
وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ وَزُخْرُفًا وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ و اگر نه آن بود که [همه] مردم [در انکار خدا] امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانههاى آنان که به [خداى] رحمان کفر مىورزیدند، سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مىدادیم. و براى خانههایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند. و زر و زیورهاى [دیگر نیز]. و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست، و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است. ( سوره زخرف : آیه 33تا 35).
چهار جلسه از گوهر نفس و اثار ان سخن گفتیم د ر این مدت سعی شد که ان دست از مباحثی که در علم النفس مطرح شده و پوند محکمی با اخلاق کاربردی دارد بیان شود.
حال که اندکی با خود بیشتر اشنا شدیم مناسب است که از پیوند حق و نفس سخن بگوییم :
دوستان گرامی سخن را با یک تشبیه برگزار می کنم لامپ را نگاه کنید در نهاد خود نه اقتضای تاریکی دارد و نه اقتضای روشنی یعنی نهاد او را که بررسی می کنیم او نمی گوید من حتما حتما باید روشن باشد و از طرفی نمی گوید من حتما حتما باید خاموش باشم او یک حالت تساوی دارد و منتظر عنایت جناب برق است می گوید اگر برق عنایت کند من روشن میشوم و اگر عنایت نکند روشن نیستم .
حال تصور کنید جناب برق عنایت کرد و لامپ روشن شد به لامپ روشن رو می کنیم و می گوییم جناب برق از نهاد خود به ما گزارش بده می گوید اگر از نهادم میپرسی هنوز همان هستم که بودم یعنی حالت تساوی دارم ولی الان به برکت جناب برق روشنم و دم به دم به فیض او نیاز مندم و اگر انی قطع شود روشنایی از من رخت بر می بندد.
همچنان است نسبت ما با فیض وجود که از جانب حق متعال افاضه او باعث می شود که ما به هستی راه پیدا کنیم ولی دم به دم به فیض او نیاز مندیم که تا باقی باشیم.
بر این اساس نسبت خلق و حق متعال نسبت نور خورشید و خورشید است و ما در عین پیوند و ارتباط با خداوند هستیم . غفلت ما از این ارتباط باعث می شوذ که به شلوغی های این عالم اصالت بدهیم و در این میان دنبال حق متعال بگردیم و چنین توهم کنیم که از او دوریم و تلاش ها کنیم که بدو برسیم این دوری، چیزی جز توهم دوری و اصالت دادن به غیر اصیل ها نیست، ما باید از کمند این توهم ها فرار کنیم و واقع عالم را همانطور که هست به مشاهده بنشسینیم یکی از ادعیه اللهم ارنی الاشیا کماهی، بارخدایا اشیا راآنچنان که هست به ما بشناسان.
واگر این پیوند وجودی با خداوند را با قلب خود دریابیم معنای واقعی حضور محضر حق متعال را در خواهیم یافت حضوری که تمام حالات ما را در شبانه روز پوشش می دهد و به تعبیر قران کریم رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ ( سوره نور: 37) مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمىدارد، و از روزى که دلها و دیدهها در آن زیر و رو مىشود مىهراسند.
بر این اساس حضور قلب اگر حضور قلب است در نماز و غیر نماز ندارد انچه معمولا حضور قلب می نمامیم حضور فکر است و ما در خیال خودمان به دنبال خداوند می گردیم و این عین غوطه خوردن در توهم و دوری از حق متعال است.
اساسا در محبت و دوستی قلب باید محور باشد و البته فکر دالان خوبی است اما مقرگاه خوبی نیست .
والحمد لله رب العالمین
|